یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

خورشید را ب من قرض میدهی ؟


خدایا
خورشید را ب من قرض میدهی ؟

از تو ک پنهان نیست ،
سرزمین خیالم دوباره یخ بسته است . . . !




خیال ها ...

ای خیال ها ...

که می گذرید !

به او بگوئید...

آن قدر پروانه خورده ام ...

که تا قیامت از سرم ،

هوای گل نمی پرد !

قرار


بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه


در خوابی


خیالی


جایی


یک دلِ سیـر


هم را ببینیم




مترسک جالیز خیال


هی مترسک جالیز خیال

تو خود غرق در عشقی

شب را به روزت دوخته ای و

یادت رفت روزنه ای برای رهایی بگذاری

اسیر مانده ای،

در ازدحام شب و روز و خاطرات و عشق.

دیگر مرا از این رگبار نترسان

بگذار تمام خیالش بر من لانه کند...



بی نهایت عزیزی . . .

تمام حجم خیالم از تو لبریز است

دنیای خیالم کوچک نیست ،

 تو بی نهایت عزیزی . . .

عدالت


عدالت، یعنـی همیـن،


تو، دلـم را بُردی.


مـن، خیالت را…!


دلم میخواهد آنشرلی باشم..

دلم میخواهد آنشرلی باشم..


تصور کنم..


با خیالاتم زندگی کنم...


با خیال بودن تو..


حالا که نیستی میخواهم تصور کنم هستی..


همین نزدیک ها..کنار من..!


میخواهم همانند آنه با خود بگویم اشکالی ندارد..


تصور میکنم..!!!



وجود تو

  همه جا هستی

  در نوشته هایم ، در خـــیـــالـــم ، در دنیایم

  تنها جایی که باید باشی و ندارمت کنارم استــــ .


خیال بافی


خــــــدایا
به حد کافی خیال بافتم
وتنم کردم...
یه کــم واقعیت شیرین لطفا