یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

زخم های ما

زخم های ما این قدرت را دارند

که به ما یادآوری کنند

گذشته واقعیت داشته.

 توماس هریس


مدت هاست می خواهم بگویم دوستش دارم❣

مدت هاست می خواهم بگویم
دوستش دارم❣
اما...
شما که غریبه نیستید؛
رویش را ندارم
.
می خواهم بگویم
عاشق چشمانت شده ام
اما
شرم می کنم
.
می ترسم بگویم بودنت حالم را خوب می کند،
صدایت ؛
زیباترین آهنگ شب هایم می شود
می ترسم بگویم
او هم ماندنی نباشد
.
آدم ها را که می شناسی
تا بوی دوست داشتن به مشامشان می رسد
هنوز نیامده
هوای رفتن به سرشان می زند...

گاهی خوابت را می‌بینم

گاهی خوابت را می‌بینم

بى صدا

بى تصویر

مثلِ ماهی در آب‌های تاریک

که لب مى زند و

معلوم نیست

حباب‌ها کلمه‌اند

یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی

توماس_ترانسترومر


من هنوز زنده ام...

" تو "
هنوز نفس میکشی
این یعنی
" من "
هنوز زنده ام

هستی_دارایی

آدمایی که با صد نفرن

کسی که چند عطر متفاوت رو بو میکنه
دیگه بوی عطر بهتر رو نمیفهمه
درست مثل آدمایی که با صد نفرن
و دیگه معنی عشق واقعی رو نمیفهمند

سال ها بعد

سال ها بعد
در حالیکه موهای معشوقه ات را نوازش می کنی
یک " آن"  مرا به یاد میاوری
لرزشی در انگشتانت
نفسی عمیق
و دوباره به نوازش ادامه میدهی...
بعضی ها را می توانی ترک کنی اما...
 فراموش نه

پریسا_زابلی_پور

گاه دلتنگ می شوم

گاه دلتنگ می شوم
دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها
گوشه ای می نشینم
و حسرت ها را می شمارم
وصدای شکست ها و خنده ها را
و وجدان را محاکمه می کنم
من کدام قلب را شکستم و کدام امید را نا امید کردم
کدام خواهش را نشنیدم و کدام احساس را له کردم
و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین
دلتنگم؟؟!

دل من کودکی سبکسر بود

هر چه دادم به او حلالش باد

غیر از آن دل که مفت بخشیدم


دل من کودکی سبکسر بود

خود ندانم چگونه رامش کرد


او که میگفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش کرد

فروغ فرخزاد


انگار که این خاصیت انسان بودن است!

هر چه انسان تر باشیم زخمها عمیق تر خواهند بود.

هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت.

بیشتر فراق خواهیم کشید و تنهایی هایمان بیشتر خواهد شد.

شادی ها لحظه ای و گذرا هستند

شاید خاطرات بعضی از آنها تا ابد در یاد بماند

اما رنجها داستانش فرق میکند تا عمق وجود آدم رخنه میکند

و ما هر روز با آنها زندگی میکنیم.

انگار که این خاصیت انسان بودن است!



حیرتم را بیشتر کن تا بپرسم کیستم؟

حیرتم را بیشتر کن تا بپرسم کیستم؟
آنکه در آیینه می بیند مرا من نیستم

سایه ای رقصنده بر دیوار پشت آتشم
جز گمانِ هست، چیزی نیست هست و نیستم

خاطرات رفته را چون خواب می بینم ولی
کاش در جایی به جز کابوس خود می زیستم

در مقامات تحیر جای استدلال نیست
عقل می خواهد که من هرگز نفهمم چیستم

آسیابی در مسیر رود عمرم! صبر کن
روزی از تکرار این بیهودگی می ایستم

فاضل نظری