یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان

قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش؛ ولی اصرار، نه...

گه مرا پس می زنی؛ گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است؛ افسار، نه...

شهریار

عشق را بهانه کردم...

عشق را بهانه کردم
برای رسیدن به تو
تورا از دست دادم
عشقت ماند
بهانه ای شد
برای
همیشه گریستنم
ودیگر مجال
عاشقی
پیدا نشد

مهردادشیاسی

بی تو غریب مانده ام

بی تو
غریب مانده ام
و از تنهایی
پیراهنی دوخته ام
با جیب هایی بزرگ
که دستانم درونش
گرم نمی شود که نمی شود

"من و تو"
مگر چند هجا
از هم فاصله دارند
که "ما " اینچنین
از هم دور افتاده ایم

سردم است
خود را
در آغوش می گیرم
و روی پای خسته ی شب
با پلک های باز می خوابم

غریب مانده ایم
غریب یعنی من
غریب یعنی تو
غریب یعنی
دل هایی که هرگز به هم نرسید

سارا قبادی

خاطراتت خلاف عقربه ها می چرخد

رفتی و مردم شهر گفتند :
زمان دوای هر دردیست

لاف می زدند !
خاطراتت خلاف عقربه ها می چرخد

فرزاد شاهی زاده

داشتن یک دوست خوب

گیله مرد میگفت :

حسِ خوشایندِ " داشتن یک دوست خوب "

بیش از چیزیه که بشه توصیفش کرد؛


منم الان درگیر این حسم "داشتن دوستان خوب"


 این حس خوب رو برای همه آرزومندم ...

گاهی...

گاهی از دور میبینمت و مطمئن تر میشوم

که “دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست”

هیچ چیز...

دست من رو شده

ارباب

خودمانیم عجب حوصله ای داری  که

دست من رو شده و باز تحمل داری!


تنهاتر ازباران

زمانی شعر می گفتم برای غربت باران


ول حالا خودم تنهاترم، تنهاتر ازباران


پاییز از بی مهری ها شروع میشود..

تکرار مسواک زدن در همه شبها ،
 دندانها را سفید میکند
و تکرار خاطرات در همه شبها ،
 موها را . . .
ﮔـــﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ می شوﺩ ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ .…
ﮔـــﺎﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﻋﻤﺮ !
ﻭ ﭼﻪ ﻋـــﺬﺍﺑﯽ می کشد ،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫــﻢ ﻋﻤﺮﺵ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﻫــﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺶ…..!
پاییز از مهر شروع نمی شود ،
پاییز از بی مهری ها شروع میشود..

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت!

خوب می دانم که "تنهایی" مرا دق می دهد
عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت!

آنقدر ترسیدم از بی رحمی پاییز که
ترس من را روز پایانی شهریور نداشت!

زندگی ظرف بلوری بود کنج خانه ام
ناگهان افتاااد از چشمم، ولی مو برنداشت!

حال من، حال گل سرخی ست در چنگ مغول
هیچ کس حالی شبیه من ...به جز "قیصر" نداشت!


قیصر امین پور