یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

هیچ زنی تمام نمی شود...




هیـــــــــــچ زنی

تمـــــــــــام نمی شود

وقتی …

امتداد نگاه یک مرد

تنــــــــــــــــــها

به او ختم می شود

اگر نه … که ما مـــــــــــرده ایم

و ســــــــالها بعد از این

مردانی بی چـــــشم

سر از گورستانی در می آورند …

پر از زنانِ تمــــــــــام شده ای

که از عشق

” رو” گردانده اند


ماندانا طورانی




نازنینم آدم...



پس از آفرینش آدم...خدا گفت به او..

نازنینم آدم...

با تو رازی دارم!..

اندکی پیشتر آی..

آدم آرام و نجیب..آمد پیش!!.

...زیرچشمی به خدا می نگریست!..

محو لبخند غم آلود خدا!..دلش انگار گریست...

نازنینم آدم!!.قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید!!!..

یاد من باش...که بس تنهایم!!.

بغض آدم ترکید...گونه هایش لرزید !!

به خدا گفت..

من به اندازه...

من به اندازه گلهای بهشت.......نه...

به اندازه عرش..نه....نه

من به اندازه تنهاییت..ای هستی من..دوستدارت هستم!!

آدم..کوله اش را برداشت

خسته و سخت قدم برمی داشت!...

راهی ظلمت پرشور زمین..

طفلکی بنده غمگین.. آدم!..

در میان لحظه ای جانکاه..هبوط...

زیر لبهای خدا باز شنید...

نازنینم آدم !...نه به اندازه ی تنهایی من...

نه به اندازه ی عرش...نه به اندازه ی گلهای بهشت !...

که به اندازه یک دانه گندم..تو فقط یادم باش !!!

نازنینم آدم...

نبری از یادم.....


GOD by skuum

از تو نوشتن


بی تو از تو نوشتن مثل سیگاره

هم تلخ ، هم آرامبخش ، هم مضر و هم اعتیادآور !






اسم دلم


وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود
باید بگویم اسم دلم، دل نمی‌شود

دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود

تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای
از آسمان فاصله نازل نمی‌شود

خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود؟

می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود

تا نیستی تمام غزل‌ها معلق‌اند
این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود



زنده‌یاد نجمه زارع





از دلت دورم

اندازه ی صد سال نوری از دلت دورم

باید همیشه دور باشم از تو ، مجبورم  !

 یا گریه هایم را میان شعر میگویم

 یا مینوازد گریه را نت های سنتورم

یعقوب عاشق توی این دنیا فراوان است

یعقوب... مثل من... که از این گریه ها کورم!

هر دفعه دل دادم به دریا باز هم افتاد

شکل تو یک ماهی قرمز در دل تورم

مثل تمام پسته ها که تلخ میخندند

پنهان شده صد بغض پشت خنده ی شورم

یک آسمان افتاده در قلبم که غیر از ابر

در بین باران های دلتنگی ش محصورم

شاعر شدن یعنی فقط حسرت... فقط حسرت!

یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم!

 

حانیه دری

غزل های کوتاه

شب دلواپسی ها هرقدر بی ماه تر بهتر

که شاعر در شب موهای تو گمراه تر بهتر

 

برای شانه های شهر متروکی شبیه من

تکانهای گسل یکدفعه و ناگاه تر بهتر

 

چه فرقی می کند من چند سر قلیان عوض کردم ؟

برای قهوه چی ها مرد خاطر خواه تر بهتر

 

ندانستی که روی بیت بیتش وزن کم کردم

نوشتی شعرهایت شادتر کم آه تر بهتر

 

نه اینکه قافیه کم بود نه ! در فصل تابستان

غزل هم مثل دامن هرقدر کوتاه تر بهتر 

 

حامد عسکری




عروسک نیستم

من زنم، آزادم

هنوز نفس میکشم،
 

غریبه نیستم، نفس‌هایم را خفه نکنید،
 

سرم حجاب مالکیت ...نکشید، 

عروسک نیستم...
 

طاقچه‌ای هم نیست که بر سر آن بنشینم که نگاهم کنید...
 

بازی‌های بی‌ محتوای زن و مرد تمام شد...
 

اگر پا به پا نمیایی‌...
 

دست به دستم نکن...
 

دوستم داشته باش برای آنچه که هستم،
 

نه آنچه که تو می خواهی‌.....
 


کاش می دانستی

کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،

حرف هایم حرف است،

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

کاش می دانستی،

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

کاش و صد کاش نمی ترسیدی

که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

من کمی زودتر از خیلی دیر،

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

تو نترس، سایه ها؛ بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

کاش می دانستی،

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

تازه خواهی فهمید

 مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.




وقتی از چشم تو افتادم


وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست


عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

             

 ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد

              

کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست


در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید


هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست

                

 بعد  تو آیینه های شعر سنگم میزنند

               

 دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست


عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد


قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

             

 وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد

              

پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست    


نجمه زارع(زنده یاد)