یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب

دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب

فرمانده ی شرمنده ی یک لشگر مغلوب


فرعون به گل مانده ی افسانه ی نیلم

هر بار شود گوشه ی چشمان تو مرطوب


شیرینی خرما ، عسل و شهد زیاد است

اما نه به اندازه ی  لبخند  تو مطلوب


چشمان تو فیروزه  و لبهات عقیق است

احسنت به دستی که تراشیده تورا خوب


امیر سهرابی


شاید

شاید

دیگر

هیچوقت حرف نزنم

اگر

امکانِ در آغوش کشیدنت را داشته باشم... 

 


افشین یداللهی


دلِ فروشت را ندارم

تاجر ثروتمندی هستم ...
که تنها دارایی اش ... تویی !

دلِ فروشت را ندارم ،
از اینروست که فقیرم ...

چقدر مهربان رفتی !

من سرم درد میکند،

برای “دعواهایی” که با هم “نکردیم”


لعنتی ،


چقدر مهربان رفتی !

از دلت دورم

اندازه ی صد سال نوری از دلت دورم

باید همیشه دور باشم از تو ، مجبورم  !

 یا گریه هایم را میان شعر میگویم

 یا مینوازد گریه را نت های سنتورم

یعقوب عاشق توی این دنیا فراوان است

یعقوب... مثل من... که از این گریه ها کورم!

هر دفعه دل دادم به دریا باز هم افتاد

شکل تو یک ماهی قرمز در دل تورم

مثل تمام پسته ها که تلخ میخندند

پنهان شده صد بغض پشت خنده ی شورم

یک آسمان افتاده در قلبم که غیر از ابر

در بین باران های دلتنگی ش محصورم

شاعر شدن یعنی فقط حسرت... فقط حسرت!

یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم!

 

حانیه دری

روزی


روزی به تمام این بی قراری ها می خندی


و ساده از کنارشان می گذری
"

این قشنگترین دروغی ست

که دیگران


برای آرام کردنت به تو می گویند




ساحل چشمانت

دست هایت پل آرزوهای من



آغوشت امن تـرین جای دنیـا



نوازش هایت مرهم کهنه زخـم هایم



چشم هایت ساحل آرامش دل طوفان زده ام



پلک نزن ، بگذار اسارتم را به نظاره بنشینم



واما ...



لب هایت گرمابخش بر دل ســردم 



واااای اگر سهم من از زنـدگی تو باشـی



میان آتش مثال ابراهیم خواهـم رفت



از وبلاگ حرف های یک دل