یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

ظالم



در گیر ظلمتم که پی یک نشانه است

هرجا چراغ دیده گمان کرده خانه است

 

دائم افول می کنم از خویش این منم

رودی ک برخلاف مسیرش روانه است


اشک روان و موی پریشان و بار غم

چیزی که قحطی آمده بعداز تو شانه است


آگاهی از درون تو یک آرزوی دور

چون کشف غارهای بدون دهانه است


جریان عشق در تو شبیه غزل ثقیل

در من ولی به سادگی یک ترانه است


در قلب بی حرارت تو جای عشق نیست

چکش زدن به آهن سرد احمقانه است


جواد منفرد


آه درون


آهی از سوز دلم خواهم کشید


آتشی خواهم که بر خرمن ز نم


سوزی از عمق درون خسته ام


آید و بر آسمان خنجر ز ند


رعد می اید ز تنگ سینه ام


می خروشد رود مسکون و خموش


آه اگر فریاد من بالا رود


می گریزد هر چه هست و هر چه بود


سیل ها جاری شود در کوه و دشت


هر چه تلخی سختی و نامردمیست


پاک پاک و پاک پاکش می کند 


از همه دلمردگی ها در گریز


با همه دلخستگی ها در ستیز


من که تنهایم به تنها یی روم


گاه در دشت و گهی در ساحلم


گاه تنها و گهی تنها ترم


از تمام زندگی من یکسرم.


فریاد درون...

انسانها

هرچه بیرونشان ساکت تر باشد

فریاد درونشان بیشتر است

درون من

پنجره را ببند
گل های پریشان این پرده را
هیچ نسیمی آرام نمی کند دیگر .
.........
و پرنده ای در من است که هر روز
به بزرگی آسمان شک می کند .

پنجره را ببند
بارانی که در من آغاز شده است
زیر هیچ چتری بند نمی آید .


در من
بهاری است که برای آمدنش

به هیچ تقویمی اعتماد نخواهد کرد ........