یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

تا لب سرخ تو دارد تب حوایی را

تا لب سرخ تو دارد تب حوایی را

آدمی نیست که نشناخته رسوایی را


یوسف مصر دلش شور تو را خواهد زد

تو اگر کوک کنی ساز زلیخایی را


باید از هرچه دوات است سیامشق کند

میرعماد آن خط ابروی چلیپایی را


با چه حالی به تماشا بنشینم امشب

این به هم ریخته گیسوی تماشایی را


تو اگر لطف کنی چند غزل بنشینی

مفتخر می‌کنی امشب من و تنهایی را

 

 

 

"حسین زحمتکش"



واژه ی غریبیست عشق...

واژه ی غریبیست عشق...

لحظه ای آبادت میسازد، لحظه ای ویران!

لحظه ای پادشاهی، لحظه ای گدا

پر است از فراز و نشیب، دوری و نزدیکی

تضاد و تفاهم، شک و یقین...

عجیب قدرتمند است و جادو میکند!

خانه ات آباد، ویرانگر لحظه هایم

برقرار باشی در دلم تا همیشه

ای فاتح شبهای با تو بودنم

... ای عشق...


احساس مراقبت میخاد

حواستو جمع کن


احساس مراقبت میخاد 


اگه میخای یه روز چوب احساساتت رو نخوری


نباید همینطوری ولش کنی به امون خدا!!









دروغ بزرگ

صبر دروغ بزرگی است

سالهاست

با غوره ها کلنجار میروم حلوا نمیشوند!!!


عقل و احساس


نصف اشتباهاتمان ناشی از این است که

 وقتی باید فکر کنیم ، احساس می کنیم

و وقتی که باید احساس کنیم ، فکر می کنیم !



به آواز باد گوش بسپار

هاروکی موراکامی


هوایی شدن


تـــــنهـا ،

بــی هـــوایـــی ..

آدمــی را خــفـه نــمی کـــنـد ..

گــاهـی ،

هـــوایـــی شـــدن ..

آرام آرام ..

بــــدون ِ روسیــاهـــی ..

خــامــوشــت مــی کـــــنـد !



تنهایی

از جنس خاک این حوالی نیست،خاکی که دنیا بر سرم کرده!

کلّ پزشکان حرفشان این بود: احساس در جسمم ورم کرده

دیوار، قابِ عکس گیجم را مثل لحاف انداخته رویش!

آنقدر از تو دور ماندم که ،آغوش دیوار از برم کرده


امید صباغ نو

حس پنهان


هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند

می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز

کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!

در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر

ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!

هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند...

آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست

حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!!

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها

باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند..."

"نجمه زارع"