یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

روزهای در حال گذر...

گذشته هامان ب انتظار فردای روشن تلف شد


اکنون هم ک در برزخ دنیا گیر کرده ایم


آینده هم همچنان مجهول و دریغ از شعاعی نور در آن


و من گیج و مات این که...!!


پایان قصه چه خواهد شد ..؟


شاید هم من ب پایان رسیده باشم و بیخبرم...؟!


پناه برخدا...



حکمت؟؟

تماما سکوت شده ام


مجسمه ای هستم بی تحرک


ن در عالم ماده ن در عالم وهم


مانده ام حکمت از خلقتم چ بوده ک ن ب زنده ها میمانم ن ب مرده ها 





کلمات



برای شرح دردهایی ک میکشم


کلمات کفاف مرا نمیدهد


شاید درستش هم اینست ک نباید چیزی گفت


فقط باید فریاد کشید


فریادی ب بلندی سکوت







سیاهی

روزگاری ک سیاه شد رو دیگه نمیشه پاکش کرد تا سفید شه

تمام سعیتم ک بکنی نهایتش اثار سیاهی موندگاره


مرگ مغزی شدم!

احساس میکنم حال کسی رو دارم ک درکماست


ن خوب ک فکر میکنم احتمالا دچار مرگ مغزی شدم


تمام اعضای بدنم درست کار می کنن از جمله قلبم


ولی مغزم به کل رو ب زواله


ولی ن کلا از کار افتاده چون همش ارور میده


 کاش جای اینکه مغزم از کار می افتاد قلبم از تپش می ایستاد


اینطوری دیگه حداقل دیگران امید ب برگشتم نداشتن


اخه مگه معجزه ای برای برگشت ی مرگ مغزی ب زندگی وجود داره؟


اینو باید ب بقیه فهموند


و مشکل از همینجا شروع میشه


از همینجایی ک هرکس ب زبون خودش حرف بزنه


و کسی کوتاه نیاد برای درک زبون یکی دیگه


پس چطور باید در این دنیای موهوم ارتباط برقرار کرد


من ک نمیدونم!!










بغض...اشک

کلی بغض توی گلوم قرنطینه شدن


این گلو دیگه ظرفیت این همه بغض رو نداره


باید یکسریشون اشک بشن


از دنیای درونم بیرون بریزن


تا جا برای بغض های جدیدتر باز بشه




اشک

حرف های زیادی برای گفتن هست

اما حروف به جای اینکه ب شکل اصوات از دنیای درونم ب دنیای خارج تجلی پیدا کنن

ب صورت قطرات اشک از چشمانم جاری میشوند 

هر قطره هزاران هزار حرف رو در برگرفته...






زمستانی با رنگ و بوی پاییزی!



زمستونه ولی فرقی با پاییز نداره!


همه فصلهای تقویم عمرمون پاییز ب نظر می یان یا واقعا همینطوره؟


ن شاید زمستونم ب این نتیجه رسیده چیزی از یکرنگ بودن عایدش نمیشه


اونم اسیر رنگها شده!!


بدا به حال ما!!!!






آلزایمر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.