یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

غیرت غم

بنازم غیرت غم را

دمی نگذاشت تنهایم




دلشوره های من زنان شهر را...




دلشوره ها دروغ نمی گویند
هر بار از سایه ی زنی
که مرا بیشتر از او دوست داشتی!،
ترسیدم
چندانی نکشید
که سایه ی سرش بر دیوار
تور درازی درآورد!...
شبیه سایه ی خنجر
در دست کاکا
بر پشت داش آکل
در دست تو و آن سایه ی تور به سر
بر پشت من

دلشوره های من زنان شهر را، عروس
زنان شهر را، مادر
زنان شهر را، عشق
می کنند!

و عشق می کند آینده
که مرا
آرزو به گور برده
در گور بخواباند

مهدیه لطیفی

مرگ مغزی شدم!

احساس میکنم حال کسی رو دارم ک درکماست


ن خوب ک فکر میکنم احتمالا دچار مرگ مغزی شدم


تمام اعضای بدنم درست کار می کنن از جمله قلبم


ولی مغزم به کل رو ب زواله


ولی ن کلا از کار افتاده چون همش ارور میده


 کاش جای اینکه مغزم از کار می افتاد قلبم از تپش می ایستاد


اینطوری دیگه حداقل دیگران امید ب برگشتم نداشتن


اخه مگه معجزه ای برای برگشت ی مرگ مغزی ب زندگی وجود داره؟


اینو باید ب بقیه فهموند


و مشکل از همینجا شروع میشه


از همینجایی ک هرکس ب زبون خودش حرف بزنه


و کسی کوتاه نیاد برای درک زبون یکی دیگه


پس چطور باید در این دنیای موهوم ارتباط برقرار کرد


من ک نمیدونم!!










اشک

حرف های زیادی برای گفتن هست

اما حروف به جای اینکه ب شکل اصوات از دنیای درونم ب دنیای خارج تجلی پیدا کنن

ب صورت قطرات اشک از چشمانم جاری میشوند 

هر قطره هزاران هزار حرف رو در برگرفته...






پنجره بسته

هزار مرغ دریایی

در سینه‌ی من گرفتارند

اگر

    این پنجره باز شود

 

  سارا محمدی اردهالی


 

وقت کشی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

داغونم

داغونم

به  اندازه

شنیدن یه جواب سرد

به اندازه

بغضی که ناخواسته اشک میشه

به اندازه

گریه های بیصدا

به اندازه

آرزوی مرگ








دست نوشته ها

هر جای دنیا میخواهی باش !!!

من ...!! احساسم را ...

با همین دست نوشته ها ...

... به قلبت میرسانم ...