من که تا الان فقط زمین خوردم!
امروز را مهمان من باش...
به یک فنجان قهوه ی تلخ!
وقتش رسیده طعم دنیایت را بدانی...!!!
مثل اسبِ مسابقه، یک عمر
هِی دویدم که طعم خوشبختی
زیردندان صاحبم باشد
وقت پیری، مرا که می کشتند
صاحبم گفت: حیف، پیر است و
گوشتش هیچ باب دندان نیست..
نه ویژگی و نه ارثِ مادرزاد است
این، نام گذاریِ خود صیاد است
ماهی یک روز تلخ خواهد فهمید
در دیسِ برنج، ماهی ِ"آزاد" است
کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت
نوبت به ما که رسید قلم افتاد…
دیگر هیچ ننوشت!
خط تیره گذاشت و گفت:
تو باش اسیر سرنوشت…
وقتــى واســه کـســى همـه
کـس شــدى اون کـس بعد از
تو خیــلى بى کسه...
یا براى کـسى هـمـه کـس نشو....
یا اگه شدى
به فکر بى کسى هاش هم باش!!!