یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم



مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگی ام بی خبرم


این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پــرواز دلم کو که به سویت بپرم ؟


از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیه ها گم شده و در به درم


تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم


بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشق بسوزد کـــه درآمد پدرم


بی تو دنیا به درک ، بی تو جهنم به درک
کفر مطلق شده ام دایره ای بی وَترم


من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تــو من به تو نزدیک ترم


{ امید صباغ نو }


بی محلی

یک روز او هم معنای بی محلی را میفهمد


بگذار حال با هم محلیش خوش باشد...



آدمی ست دیگر

خب آدمی ست دیگر
دلش تنگ می‌شود
حتی برای کسی که دو ساعت پیش برای اولین بار دیده
الان باید علامت تعجب بگذارم جلوی این جمله؟
آدم ها از یک جایی در زندگی ات پیدا می شوند که فکرش را نمی‌کنی
از همانجا که گم می ‌شوند
تعدادشان هم کم نیست هی می آیند و می روند
اما این تویی که توی آمدن یکی‌شان گیر می‌کنی و
وای به حالت اگر که او فقط آمده باشد سلامی بکند و برود...!

"مهسا ملک مرزبان"


امشب

آیینه ها دچار فراموشی اند


و نام تو


ورد زبان کوچه خاموشی


امشب


تکلیف پنجره


بی چشم های باز تو روشن نیست!

.

.

 قیصر امین پور


درد


درد یعنی  همدم دریــــا شدن

با جنونی ساده، بی لیلا شدن

 

درد یعنـــی پرسه در کنــــــج قفس

خسته از بی آسمانی ... بی نفس

 

درد یعنــــــــــی آرزوهـــای محــــال

بی تو  وا دادن به شک یا... احتمال

 

درد یعنی همدم  سـایه شدن

رفتن و با جاده همسایه شدن

 

درد یعنی سینه ای غرق به خون

گمشدن از وحشت سرخ جنون

 

درد یعنی هق هق... اما بیصدا

دل بریدن از همه ... حتا خـدا

 

 درد یعنی کودکی خیره به نان

خیره ی من . ما . شما. او.این و آن

 

درد یعنی غرق استدعا شدن

در حضورت ناگهان تنها شدن

پوریا کلهر

 

یک عمر فقط میرم

کجا با تو قرارم بود که یک عمر فقط میرم

تو رو از هر کی میپرسم چرا دلشوره میگیرم

کجا با تو قرارم بود بدون کوچه و ساعت

جلو چشمامی هر لحظه چه بد حالیه این حالَت

کجا با تو قرارم بودکه مشکوکم به هر خونه

یه جایی امشبو سر کن که مال هردوتامونه

یه آهنگایی این روزا بهم حس جنون میده

نه تنها مادرم هرکی منو می بینه فهمیده

یه کاری میکنم امسال به پای سفره برگردی

نمیگم بی تو میمردم نگو بی من چه میکردی

بهاری با تو میسازم دلت درگیر موندن شه

چشاتو هم بذاریو مسیرت خونه من شه

 

فرزاد حسنی


غم ها


* *

 

*می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما*

 

* بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند …*

 

* *