ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
هیــــــچ وقت فرامـــــــوش نمیشه ...
چون اولین حســــــه که تنهاییــــــــتو پر کرده ...
چون قــــــــــلبت اولین تلنـــــــــگر رو خورده ...
مثه روز اول مــــــدرسه ...
هیچ کـــــس اولین روز مدرسشو فراموش نمیکنه ...!
پس خودتـــــــــونو اذیــــــت نکنین ...!!
باتو هستم ای غریبه،
آشنایم میشوی؟
آشنای گریه های بی ریایم میشوی؟
من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ...
مثل باران آشنای بی صدایم میشوی؟
این روزگار بی خدا تا زنده است
ای غریب آشنا،
آشنایی با خدایم میشوی؟
من که شاعر نیستم
شکل غزل را میکشم
رنگ سبز دلنشین صفحه هایم میشوی؟
ای غریبه با شکوه و دلخوشی
همسرای خنده های باصفایم میشوی؟
بوی غربت میدهد این لحظه های بی کسی
با تو هستم ای غریبه آشنایم میشوی؟؟؟؟
خاطرت را از خودم هم بیشتر میخواستم
با دعای هر شب و با چشم تر میخواستم
انتهای جاده های بی تو بن بست است و من
از تو تا مقصد فقط یک همسفر میخواستم
جز تو با من هیچ کس تصمیم جنگیدن نداشت
حیف از دشمن ، برای خود سپر میخواستم
من که عمری تشنه ی قدری محبت بوده ام
از تو تنها سایه ای بر روی سر میخواستم
زندگی از ریشه خشکیده است ، آه ، ای کاش که
جای باران از خدا مشتی تبر میخواستم
هیچ وقت این زندگی بعد تو چیزی کم نداشت
خاطرم را بیشتر از تو اگر میخواستم
سمانه میرزایی
بیـا هر دو باشیــــم…
تا نقض کنیـم برای همیشه …
یـکی بود و یکی نبود قـصهها را…