آرزو نزدیک بود،
پُرِ از زیبایی ،
آنقدر ما نرسیدیم انگار . . .
لای صد حادثه پیچید و نهایت شد " دیر ".
من و تو، ما نشدیم و نرسیدم و نشد ، دیده به هم بسپاریم،
" تَق " آن آرزو لرزید و درآمد،
تا قیامت . . . " تقدیر"
غرق یک خاطره باشی و به آخر برسی
به غم انگیزترین صفحه ی دفتر برسی
به سرت هی بزند تا بروی رو به عقب
که به یک حادثه یا یک غم بهتر برسی
از غزل کام بگیری و بسوزی هر شب
سر این رابطه اینبار به باور برسی
عشق یعنی که بخواهی و بمیری، ای وای!
آنقَدَر دیر ، دم رفتن او سر برسی
باخدا عهد ببندی و بگوید باشد
دست آخر که به یک شانه ی دیگر برسی
آرزوهای محال دل بی تو یعنی
لحظه ای چشم ببندم ، تو هم از در برسی
لینک دانلود فایل صوتی
لباس سال نو ام را سیاه خواهم دوخت...
که سین اول امسال سوگ فاطمه است
هفت سین دلم را چیده ام
اولش را سوگ فاطمه گذاشتم
آخرش را « سر » در راه علی
میانش را کمکم کنید تا پر کنم
.
.
.
.
أغیثینی یا مولاتی