ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
مقابل دریا که می رسم
فقط برای چشمهایت دعا می کنم
اما تو هرگز مستجاب نمی شوی
ببار ...
ببار که باز باورت کنم
ببار در همین کوچه پس کوچه های بارانی
ببار در همین کوچه مهتاب
راستی قرارمان "همان ساعت "
نمی دانم
ساعت لجوجی که هیچ عقربه ای
روی شانه هایش به خواب نمی رود
یادت نرود
تو ، همیشه فرصت کوتاه منی برای شعر
تا می آیم زمزمه ات کنم
زود تمام می شوی
می دانم سالهاست
ساعت قرارمان
یک دقیقه به هیچ است
و من همیشه فقط یک دقیقه
دیر می رسم ...
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت
تا به کی بازیچه بودن در گذار سر نوشت
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد
یا فقط با گریه های بیقرار آرام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار
خسته ام از زندگی با قصه های بیشمار !!!
می خندم!
تظاهر به شادی می کنم!
حرف میزنم مثل همه...
اما...
خیلی وقت است مرده ام!
خیلی وقت است دلم می خواهد روزه ی سکوت بگیرم!
دلم می خواهد ببارم...
هیــــــچ وقت فرامـــــــوش نمیشه ...
چون اولین حســــــه که تنهاییــــــــتو پر کرده ...
چون قــــــــــلبت اولین تلنـــــــــگر رو خورده ...
مثه روز اول مــــــدرسه ...
هیچ کـــــس اولین روز مدرسشو فراموش نمیکنه ...!
پس خودتـــــــــونو اذیــــــت نکنین ...!!