ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
مقابل دریا که می رسم
فقط برای چشمهایت دعا می کنم
اما تو هرگز مستجاب نمی شوی
ببار ...
ببار که باز باورت کنم
ببار در همین کوچه پس کوچه های بارانی
ببار در همین کوچه مهتاب
راستی قرارمان "همان ساعت "
نمی دانم
ساعت لجوجی که هیچ عقربه ای
روی شانه هایش به خواب نمی رود
یادت نرود
تو ، همیشه فرصت کوتاه منی برای شعر
تا می آیم زمزمه ات کنم
زود تمام می شوی
می دانم سالهاست
ساعت قرارمان
یک دقیقه به هیچ است
و من همیشه فقط یک دقیقه
دیر می رسم ...
با تو من
راز بسی گفتم و
باز
هر زمان
چشمِ تو افتاد
به من
پرسیدی
در دلت
جای کسیست؟
.
.
تو گران مایه ترین تصویری
من اگر قاب تو باشم کافیست
ای صمیمانه ترین آیت مهر
با صمیمانه ترین یاد به یادت هستم
اندازه ی صد سال نوری از دلت دورم
باید همیشه دور باشم از تو ، مجبورم !
یا گریه هایم را میان شعر میگویم
یا مینوازد گریه را نت های سنتورم
یعقوب عاشق توی این دنیا فراوان است
یعقوب... مثل من... که از این گریه ها کورم!
هر دفعه دل دادم به دریا باز هم افتاد
شکل تو یک ماهی قرمز در دل تورم
مثل تمام پسته ها که تلخ میخندند
پنهان شده صد بغض پشت خنده ی شورم
یک آسمان افتاده در قلبم که غیر از ابر
در بین باران های دلتنگی ش محصورم
شاعر شدن یعنی فقط حسرت... فقط حسرت!
یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم!
حانیه دری