ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت
تا به کی بازیچه بودن در گذار سر نوشت
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد
یا فقط با گریه های بیقرار آرام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار
خسته ام از زندگی با قصه های بیشمار !!!
دست سرنوشت را . . .
بـــــــایـــــــد قطــــــع کـــــــــرد . .
او دزد " آرزوهـــــــــای " مـــن اســـــت !
این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !
این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !
به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟
سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان؟
چه زیباست لحظه ای که من به
سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !
چه زیباست لحظه ای که سر نوشت
با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!
چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !
این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....
و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !
آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟
سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟
.
مدادی...!!!
.
اختراع میشد...!!!
که میتوانست...!!!
.
سرنوشت مرا...!!!
.
هر چه زودتر
.
به تو...!!!
.
وصل کند...!!!