یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

گاهی خوابت را می‌بینم

گاهی خوابت را می‌بینم

بى صدا

بى تصویر

مثلِ ماهی در آب‌های تاریک

که لب مى زند و

معلوم نیست

حباب‌ها کلمه‌اند

یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی

توماس_ترانسترومر


خوابـــــهایــ ــم...

خوابـــــهایــ ــم...

گاهـــ ــــی زیباتر از زندگیــــ ـــــم می شونــــــ ــــد ...

کـــــــ ــــاش...

گاهــــ ــــی برای همیشـــ ـــه خــــواب مـــی مانـــــ ــدم...


گودالی از بیداری ها

پای چشمانم گودالی ست از بیداری ها …


شب هایی که تو چشم می گذاری


و من به دنبال خواب هایم می گردم



قرار


بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه


در خوابی


خیالی


جایی


یک دلِ سیـر


هم را ببینیم




خواب پر راز


 

از خستگی روز همین خواب پر از راز


کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو


دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم


من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو


پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم


ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو


آزادگی و شیفتگی مرز ندارد


حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو


یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟


دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو


وقتی همه جا از غزل من سخنی هست


یعنی همه جا تو، همه جا تو، همه جا تو


تا شرح دهم، از همه ی خلق چرا تو؟


پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟


 

محمد علی بهمنی





خیابان

آنقدر نگاهم را به راه آمدنت دوخته ام

که شبها فقط خواب خیابان میبینم


خواب


وقتی چشمانم را روی هم میگذارم


خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله . . . !









من خسته است

باید خودم را ببرم خانه !

باید ببرم صورتش را بشویم…

ببرم دراز بکشد…

دلداریش بدهم ، که فکر نکند…

بگویم نگران نباش ، میگذرد…

باید خودم را ببرم بخوابد…

“من” خسته است …!