یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید


وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید


من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد


من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر

چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر


آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود

دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود


من عاشق چشمت شدم…


 دکتر افشین یدالهی


همین که...

همین که پیش هم باشیم،

همین که فرصتی باشه


همین که گاهی چشمامون،

تو چشم آسمون واشه


همین که گاهی دنیار و

با چشمای تو می بینم


همین که چشم به راه

تو میون آینه می شینم


بازم حس می کنم زنده ام

بازم حس می کنم هستم


بگو با بودنت دل رو

به کی غیر تو می بستم


همین که میشه یادت بود،

تو روزایی که درگیرم


که گاهی ساده می خندم،

گاهی سخت دلگیرم


همین احساس خوبی که

دلت سهم منو داده


همین که اتفاق عشق

برای قلبم افتاده


بازم حس می کنم زنده ام

بازم حس می کنم هستم


بگو با بودنت دل رو

به کی غیر تو می بستم



دکتر افشین یدالهی