-
تظاهر
پنجشنبه 28 شهریور 1392 14:17
ما انسان ها در تظاهر کردن از هم سبقت گرفته ایم چیزی را نمی دانیم ولی تظاهر به دانستن می کنیم با،باطن نه چندان تمیز تظاهر به پاک بودن می کنیم کسی را دوست نداریم ولی تظاهر به دوست داشتن می کنیم تظاهر... تظاهر به کسی که نیستیم
-
اشک دل
شنبه 23 شهریور 1392 12:08
-
تظاهر به ایستادگی
شنبه 23 شهریور 1392 12:03
چقدر سخته تظاهر به ایستادگــــــی کردنــ حــسِ متــرسکـــی رو دارم که درونــش از کــــآه پــُر شده امــآ ایستاده ؛ رویِ یک پــآ مقاوم امــــآ تــُهی...صبــور امـــآ نـــآامیـــد " خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــآ" صدآی منـــو داریـــ ؟؟!!؟
-
هنوز زنده ام ولی
جمعه 22 شهریور 1392 20:43
چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . . یـکــ اتــآقِ تـآریک یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر ! وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے
-
داغونم
جمعه 22 شهریور 1392 20:37
حال من خوب است بلند می خندم هیچ چیز مرا ناراحت نمی کند دنیای خوبی دارم اما "تو باور نکن" گوشت رو بیار جلو می خوام اعتراف کنم "داغونم" اما داغونی رو دوست دارم داغون که باشی دیگه بدتر نمی شی داغون که باشی چیزی واسه از دست دادن نداری داغون که باشی تلخ ترین حرف ها هم قبول میکنی داغون که باشی دیگه حقی...
-
باران
جمعه 22 شهریور 1392 20:30
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ، ولی باران نمیداند که من دریایی از دردم ، به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم.
-
آرام شده ام
جمعه 22 شهریور 1392 20:23
آرام شـــــدهام... مثـــــل درخـــــتی در پـــاییز... وقتـــی تمام برگـــــــ هایش را... بـــــاد ... بر ده باشد...!!!!
-
مرد بودن
جمعه 22 شهریور 1392 20:21
-
من چقدر ساده بودم
جمعه 22 شهریور 1392 20:15
همیشه یه خاطراتی هستند که وقتی یادش میفتی فقط یک کلمه میگی: من چه ساده بودما ...
-
بمانم یا برگردم
جمعه 22 شهریور 1392 20:11
خدایــــا دســـــت پـــر آمـــــده ام... "دستــــــی"پــر از گنـــــاه... "چشــــمی"پـــر از امیــــد... بــــمانم؟یـــابرگـــــردم؟
-
بغض
جمعه 22 شهریور 1392 20:10
درد میکندبغضم... وقتی اشک هم آرامش نمیکند...!!
-
نفس عمیق
جمعه 22 شهریور 1392 20:05
جواب یه حرفایی: "فقط نفس عمیـــــــــــــقه"...!
-
خیال بافی
جمعه 22 شهریور 1392 20:02
خــــــدایا به حد کافی خیال بافتم وتنم کردم... یه کــم واقعیت شیرین لطفا
-
گول خوردم
جمعه 22 شهریور 1392 19:57
فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند.... دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعدهایش خامم کردم! وقتی چشم گشودم امروز هم گذشته بود!
-
دردها
پنجشنبه 21 شهریور 1392 12:11
من که به هیچ دردی نمیخورم … این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …
-
قانون ها
پنجشنبه 21 شهریور 1392 12:08
لعنت به همه قانون های دنیا که در آن شکستنِ دل پیگرد قانونی ندارد !
-
منطق
پنجشنبه 21 شهریور 1392 12:03
اینجا زمین مثلث است منطق پوستش کنده شده همه چیز درهم ٬ شلخته است. قانون٬ پنبه ی برنده است اینجا زمین مثلث است آنجا چطور؟؟؟؟ من قاتلم سروان ٬ حس کشته ام. خون قطره قطره می چکید چیکه چیکه چیک چیک چیک چیک مرد.
-
اصحاب کهف
پنجشنبه 21 شهریور 1392 11:56
قصـــــه ی اصــــحاب کـــــهف یـــــک شوخــــِست اینجــــا یــــکروز که بــــخوابی همــــه تـــــو را از یـــــآد مــــیبرند!!!!
-
برد تکراری
چهارشنبه 20 شهریور 1392 19:46
کاش دنیا یکبار هم که شده بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش؟!...
-
سخته
چهارشنبه 20 شهریور 1392 19:39
سخته که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی پایین ، اما یه دفعه اشک از چشات جاری بشه . ..
-
سادگی
چهارشنبه 20 شهریور 1392 16:35
دیروز سادگی زیباترین رنگ دنیا بود امروز سادگی بزرگترین خطای آدمهاست.
-
تاکنون
چهارشنبه 20 شهریور 1392 16:30
تاکنون هیچ کس این چنین خفت بار نمرده است که من به زندگی نشسته ام
-
حرف های نگفته
چهارشنبه 20 شهریور 1392 16:27
سیاهــی لبهایم از سیگار نیست سیاه پوش هــــزار حــــرف نگفتــــه است . . . !!
-
با جنبه
چهارشنبه 20 شهریور 1392 16:24
من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم .... نام مرا گذاشتند با جنبه.....! بی آنکه بدانند ، خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود.
-
غم نویس
چهارشنبه 20 شهریور 1392 16:17
غم نویس نیستم فقط گاه و بی گاه آب و هوای دل را مکتوب میکنم حالا اگر آسمان دل سرخ و کبود و غم گرفته است چه کنم ؟!
-
دنیای من
چهارشنبه 20 شهریور 1392 16:01
اینجا در دنیای من ، گرگها هم افسردگی مفرط گرفته اند دیگر گوسفند نمی درند به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند
-
زندگی را لحظه به لحظه درد میکشم...
چهارشنبه 20 شهریور 1392 12:59
اگر درد داری تحمل کن روی هم که تلمبار شد دیگر نمی فهمی کدام درد از کجاست کم کم خودش بی حس میشود...
-
رهایم کن...
چهارشنبه 20 شهریور 1392 12:54
خـــــدایا مــرا از خـــودم رهــــا کـــن چـــون هـیـچکـس مــرا انــدازه ی خــودم آزار نـــداد...
-
تنهایی
چهارشنبه 20 شهریور 1392 12:42
تاکنون رفیقی پیدانکرده ام…! که به اندازه تنهایی قابل رفاقت باشد!