-
معتاد شدم
جمعه 29 شهریور 1392 18:52
آرزوهــــــــــــایــــــم هــــــوایی میــــــشوند . . . ! به بــــــاد میــــــــــــروند . . . ! دود میشــــــــــــنود . . . ! حــــــس میــــــکنم معتــــــاد حســــــرت هایــــــم شــــــده ام . . . !
-
قطار
جمعه 29 شهریور 1392 18:48
قطار راهت را بگیر و برو! نه کوه توان ریزش دارد و نه دهقان پیراهن اضافه هیچ چیز مثل سابق نیست...
-
نت
جمعه 29 شهریور 1392 18:45
چه عــمرها که توی این "نـــت" لعنتی تباه نشد!! . . . با . . . تلــخیه بعد از خاموش کردن کامپیوترت و سکوت چه میکنی
-
بهش بگو
جمعه 29 شهریور 1392 18:41
اگه حوصله کسی رو نداری بهش بگو... اما هیچ وقت جوری رفتار نکن که احساس کنه اضافیه!
-
پیرمرد حلاج
جمعه 29 شهریور 1392 18:36
دلـــــم ، پیـــرمــرد ِ حـلّاج را مـی خـــواهــد ! تــا پـنـبـه هــای ِ گــره خــورده ی دلـتـنـگی ام را آنقـــدر بــــزنــد تــا ، بـــاز شـــود ! سـفـیـد ِ سـفـیــد . .
-
شکست
جمعه 29 شهریور 1392 18:35
برای بعضی دردها نه می توان گریـه کرد و نه می توان فریـاد زد... برای بعضی دردها فقط می توان نگـاه کرد، لبخند زد و بی صدا شکست...!!
-
تقصیر ماست
جمعه 29 شهریور 1392 18:33
-
ادم ها
جمعه 29 شهریور 1392 18:30
عجب دنیایی شده. کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را .. و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را.. و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!! اما گاهی میان آدم ها گم میشوم. . آدم ها را بلد نیستم هنوز.
-
یکرنگی
جمعه 29 شهریور 1392 18:29
-
به قیمت...
جمعه 29 شهریور 1392 18:26
-
مترسک
جمعه 29 شهریور 1392 18:24
از مترسکی سوال کردم: آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده ای؟ پاسخ داد: در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنیست پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم! اندکی اندیشیدم و سپس گفتم: راست گفتی من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم! گفت: تو اشتباه می کنی زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر...
-
عذاب من
جمعه 29 شهریور 1392 18:21
میگن3 موقع دعا برآورده میشه... یکی وقت غروب،یکی زیر بارون،یکیم وقتی دلی میشکنه!!!! من وقت غروب... زیر بارون... با دلی شکسته دعا کردم خدا... . . . . خدا جون!!! بیخیال قوانین طبیعت... باور کن این روزها افتادن آدمها تقصیر جاذبه زمین نیست... . . . . میگن خدا اونایی رو که بیشتر دوس داره بیشتر عذاب میده... اینجوری که...
-
به سراغ من اگر می آیی
جمعه 29 شهریور 1392 16:42
به سراغ من اگر می آیی ، تند و آهسته چه فرقی دارد ؟ تو به هر جور دلت خواست بیا ! مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست که ترک بردارد مثل آهن شده در تنهایی چینی نازک تنهایی من …
-
خدایا
جمعه 29 شهریور 1392 16:40
خدایــــا... کودکان گل فروش را می بینی !؟ مردان خانه به دوش دخترکان تن فروش مـادران سـیاه پـوش کاسبان دیـن فروش محرابـهای فرش پـوش زبانهای عشق فـروش انسان های آدم فروش همه را می بینی ....؟! میخواهم یـک تیکه آسمان کلنگی بخرم (چون روی زمینت سخت میشود درست زندگی کرد)
-
غم ها
جمعه 29 شهریور 1392 16:38
* * *می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما* * بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند …* * *
-
وزن اشکها
جمعه 29 شهریور 1392 16:36
*مگه اشک چقدر وزن داره…؟ * *که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم…*
-
زیباترین زن دنیا
جمعه 29 شهریور 1392 16:32
سه زن در دنیا زیباترین اند : مـــادرم ؛ انعکاس تصویرش درآیینه؛ و سایه اش .. تمام
-
دلخوشی ها کم نیست
جمعه 29 شهریور 1392 16:29
دلخوشم باغزلی.تکه نانی؛آبی... و اگر بازبپرسی گویم:دلخوشم بانفسی. حبه قندی،چایی صحبت اهل دلی..فارغ از همهمه ی دنیایی.. آه مردی میگفت: دلخوشی هاکم نیست،دیده ها نابیناست...
-
خدایا
جمعه 29 شهریور 1392 16:27
خدایا... بفهمانم که بی تو چه می شوم اما نشانم نده ... بارالها ! هم بفهمان و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ....
-
خدا
جمعه 29 شهریور 1392 16:25
خدایا ! همه ی خنده های تلخ امروزم را میدهم یکی از گریه های شیرین کودکی ام را پس بده...
-
یک غریبه
جمعه 29 شهریور 1392 16:22
یک غریبه می خواهم بیاید بنشیند، فقط سکوت کند ... و من... هی حرف بزنم ، بزنم و بزنم و ... تا کمی آرام شود این همه بار بعد ... بلند شود برود انگار نه انگار ....
-
یا رب
جمعه 29 شهریور 1392 16:20
-
مرا اینگونه باور کن
جمعه 29 شهریور 1392 16:18
مرا این گونه باورکن... کمی تنها... کمی بی کس... کمی ازیادها رفته... خدا هم ترک ما کرده...! خدا دیگر کجا رفته؟ مرا آیا گناهی هست؟ شاید به جرم آن غریبی و جدایی است!....
-
کیبورد
جمعه 29 شهریور 1392 16:13
دیر گاهیست که نامه ها از اشک ها خیس نمی شوند ، کیبورد ها را نگاه کنید...!!!
-
چه کنم دلم از سنگ که نیست
جمعه 29 شهریور 1392 16:09
چه دل است این دل من که ز یک لرزش اشک بر رخ رهگذری یا ز نالیدن مادر به فراق پسری دل من می شکند چه کنم ؟ دلم از سنگ که نیست گریه در خلوت دل ننگ که نیست چه دل است این دل من که ز تردی چو یکی ساقه تاک به شتابی که تگرگ بشکند ساقه و از هم بدرد پیکر برگ یا به آسانی یک شاخه گل می شکند چه دل است این دل من هر کجا اشک یتیمی رنجور...
-
بی نیازم
جمعه 29 شهریور 1392 16:05
ﻧﯿﺎﺯﯼ ندارم که ﺍﻃﺮﺍﻓم ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓم ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐﺎﻓﯿﻪ !!!
-
رسم جالب
جمعه 29 شهریور 1392 16:00
چه رسم جالبی است، محبتت را میگذارند پای احتیاجت، صداقتت را میگذارند پای سادگیت، سکوتت را میگذارند پای نفهمیت، نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت، و وفاداریت را پای بی کسیت، و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بی کس و محتاج....!!!
-
گذر زمان
پنجشنبه 28 شهریور 1392 14:22
گذر زمان.. متوجه گذر زمان در این چند قدم نشدم ... از کودکی تا بزرگسالی ... تا چشم بر هم زدم , وارد دنیائی شدم که نه شباهتی به دنیای من دارد ... ... و نه اطرافیانم همان همبازیهای صاف و سادۀ خودم هستند . می خواهم این چند قدم را به عقب برگردم اما حیف که نمیشود . همه جای جاده زندگی نوشته اند " دور زدن ممنوع " ...
-
خاطرات
پنجشنبه 28 شهریور 1392 14:19
گاهی عمیقا مایلم ماهی باشم ! ماهی حافظه اش هشت ثانیه است بی هیچ خاطره ای !
-
کاش گاهی...
پنجشنبه 28 شهریور 1392 14:18