یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک نفر گوشه ی محرابِ دلم زندانی ست !

یک نفر گوشه ی محرابِ دلم زندانی ست !
به خیالش که در آن جا خبر از مهمانی ست!

دُزدِ ناشی ست به کاهی،دلِ خود خوش کرده
بی نوا هیچ نداند که خودش ، قربانی ست !

گفتمش : دست بکش از منِ ویرانه ...، برو
ظاهرم گرچه خوشست باطنِ من بارانی ست...

حرف هایم همه را سهل گرفت و نَشِنید...!
با خودش گفته که : این شب زده را درمانی ست!

من به صد گونه زبان گفتمش : ای دیوانه
فکر کردی که مُداوا به همین آسانی ست ؟؟؟

خنده زد بر من و بر کُنجِ دلم تکیه نمود
گفت : آخر شبِ یلدایِ تو را پایانی ست

کاش او هم برود از برِ این سوخته دل...
بی سبب در پیِ آرامشِ این توفانی ست !

من چه گویم که به حسرت ننشیند احدی ؟؟؟
سهم این کلبه ی تنها ، بخــــــــــدا ویرانی ست ...

شاعر:؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد