یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است

قاب عکسی کهنه ام در گنجه...پیدا کن مرا
بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ها کن مرا

از تماشا کردن باران که لذت می بری...
روبرویم مدتی بنشین ،تماشا کن مرا

دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من
بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا

حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است
از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا

با همین تنهایی ام بگذار.. بعد از  سالها
یک صدا می آید از گنجه....که پیدا کن مرا
 
#سید_مهدی_ابوالقاسمی

تولدم مبارک نیست..

تولدت مبارک ، چه حرف خنده داری

چه فایده داره وقتی تو گل برام نیاری


عجب شبیه امشب داره میسوزه چشمام

دورم شلوغه اما انگاری خیلی تنهام


واسه چی زنده باشم جشن چیو بگیرم

من امشبو نمیخوام دلم میخواد بمیرم


تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم

هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم


تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم


هیشکی خبر نداره چقد هواتو کردم

چقد دلم میخواد تو باشی دورت بگردم


هیشکی خبر نداره دارم به زور میخندم

نمیدونن چرا من چشمامو هی میبندم


چشمامو من میبندم تا منتظر بشینم

شاید تو این سیاهی بازم تو رو ببینم

تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم


تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم



بهار از جنس ما نبود

مثل بچه ای سر راهی

بهار را

پشت در خانه مان گذاشتند و رفتند

ما هم که تنها بودیم

بزرگش کردیم

هرچند بهار

از جنس ما نبود

ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ

ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ

ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻗﺪﯾﻤﯽ

ﺩﺭ ﺁﺭﺷﯿﻮ ﺭﺍﺩﯾﻮ

ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻥ

ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ

ﻣﺮﺍ ﺑﺸﻨﻮﯼ

ﺁﺯﺍﺩ ﻧﻮﺭﻭﺯﻯ

مثل یک ساعت از رونق و کار افتاده

مثل یک ساعت از رونق و کار افتاده
هر که در عشق رکب خورده کنار افتاده

فصل تا فصل خدا بى تو هوا یک نفره است
از سرم میل به پاییز و بهار افتاده

هر دو سرخیم ولى فاصله ما از هم
پرده هایى است که در قلب انار افتاده

پیش هم بودن و هم جنس نبودن درد است
آه از آن سیب که در پاى چنار افتاده

حس من بى تو به خود نفرت دانشجویى ست
از همان درس که در آن دو سه بار افتاده

سهمم از عشق تو عکسى ست که دیدم آن هم
دستم آنقدر تکان خورد که تار افتاده!

سیدسعید صاحب علم