یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

به خداحافظی تلخ تو سوگند ، نَشد

به خداحافظی تلخ تو سوگند ، نَشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای ، بند نَشد

لب تو میوه ممنوع ، ولی لب هایم
هر چه از طعمِ لبِ سُرخ تو، دل کَند نَشد

با چراغی هَمه جا گَشتم وگَشتم در شَهر
هیچ کس ... هیچ کس اینجا به تو مانَند نَشد

هَر کَسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه "خداوند" نَشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند : نَشد!

‏فاضل_نظری
سریال_شهرزاد

ماموریت غیر ممکن!!!

I m  on a mission

Misson  2  avoid  u,

۲ forget u, 2 get rid of u,

۲ not 2 talk 2u or meet u,

in short

MISSION  IMPOSSIBLE

من در یک ماموریتم

ماموریتی برای دوری از تو

ماموریتی برای فراموش کردنت و فرار کردن از دستت

که باهات صحبت نکنم و تورو نبینم

در یک کلام :

ماموریت غیر ممکن!!!



من، میز قهوه‌خانه و چایی که مدتی‌ست...

من، میز قهوه‌خانه و چایی که مدتی‌ست...
هی فکر می‌کنم به شمایی که مدتی‌ست...

«یک لنگه کفش» مانده به جا از من و تویی
در جستجوی «سیندرلایی» که مدتی‌ست...

با هر صدای قلب، تو تکرار می‌شود
ها! گوش کن به این اُپرایی که مدتی است...

هر روز سرفه می‌کنم اندوه شعر را
آلوده است بی‌تو هوایی که مدتی‌ست...

دیگر کلافه می‌شوم و دست می‌کشم
از این ردیف و قافیه‌هایی که مدتی‌ست...

کاغذ مچاله می‌شود و داد می‌زنم:
آقا! چه شد, سفارش چایی که مدتی‌ست...

#نجمه_زارع

می گویند معتاد شده ام

می گویند معتاد شده ام بوی دود میدهم

نمیدانند هر روز مردی در من قدم میزند

و وجودم را به آتش میکشد


دلم اندازه ی یک شهر برایت تنگ است

دلم اندازه ی یک شهر برایت تنگ است
آنقدر تنگ که با ذهن خودم در جنگ است

آنقدر تنگ که از من قدمی دور شدی...
یک قدم فاصله اندازه ی صد فرسنگ است

به خیالم که به این عشق تعصب داری
بی خیالیت برای منِ عاشق ننگ است

مشکل انگار - رقیب من و دلتنگی نیست
چشمهای تو پر از وسوسه ی نیرنگ است

دلم از این همه نامردی تقدیر شکست
هر چه سنگ است فقط لایق پای لنگ است

حرفهایم اثری در تو ندارد انگار
دل من عاشق و انگار دلت از سنگ است

کاشکی گوش کنی حرف مرا برگردی...
دلم اندازه ی یک شهر برایت تنگ است

خاطره یعنی

خاطره یعنی


گذشته ها


نگذشته


کسی... هست که نیست

مثل هر روز
نشستم سر میزی که
فقط
خستگی های من و چای
و
کسی...
هست که نیست

احسان_کمال