یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

حرفش را نزن

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن

ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن


گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن


آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو
راه من با اینکه طولانیست حرفش را نزن


دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا
دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن


عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی
گر نگاه خسته ما نیست حرفش را نزن


خورده ای سوگند روزی عهد خود را بشکنی
این شکستن نا مسلمانیست حرفش را نزن


خواستم دنیا بفهمد عاشقم گفتی به من
عشق ما یک عشق پنهانیست حرفش را نزن


عالمان فتوی به تحریم نگاهت داده اند
عمر این تحریم ها آنیست حرفش را نزن


حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن



فرامرز عرب عامری



لب

چشمم به حرف آمده و بی قرار، لب

کی بشکند سکوت مرا بی گدار، لب


تقدیم تو هزاره ی من! یک هرات چشم

نا قابل است سهم تو یک قندهار، لب


"بودا" دل من است که تخریب می شود

بوسه است مرهم دل ومرهم گذار: لب


می رقصمت چنین که تویی در نواختن

نی : لب، کمانچه : لب، دف و چنگ و دوتار: لب


در حسرتم که اول پائیز بشکفد

بر شاخه ات شکوفه ی سرخ انار - لب



سیده کبری موسوی قهفرخی



گذشته اب از سرم

شوق پرکشیدن است در سرم قبول کن
دلشکسته‌ام اگر نمی‌پرم قبول کن


این که دور دور باشم از تو و نبینمت

جا نمی‌شود به حجم باورم، قبول کن


گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را

از من، از منی که یک کبوترم قبول کن


در اتاق رازهـای تو سرک نمی‌کشم

بیش از آ‌نچه خواستی نمی‌پرم،‌ قبول کن


قدر یک قفس که خلوتت به هم نمی‌خورد
گاه نامه می‌برم می‌آورم،‌ قبول کن


گفته‌ای که عشق ما جداست،‌ شعرمان جدا
بی‌تو من نه عاشقم، نه شاعرم،‌ قبول کن


آب   …وقتی آب این قدر گذشته از سرم
مـن نمی‌تـوانم از تو بگذرم،‌ قبول کن


مهدی فرجی