گـریـهـ مـﮯـخـواـهَـد دلـمــ
امـا
اشکــــ در بسـاط نـدارنـد چـشـمــ ـهـایَـمــ
امـآن از ایـن بُـغضــِ لَـعـنـتـﮯ
کـه ایـن روزـهـا شُـده کـاسـه ﮮ داغـ ـ ـتَـر از آش
امـآن از ایـن بُـغضــِ لَـعـنـتـﮯ
کـه ایـن روزـهـا شُـده نَـمَـکـﮯ بـر روﮮ تـمـامــِ زخـمـ ـهـایـمــ
خدایا...
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ!...
ﺣﺮﻓﻬﺎﯾـــــﻢ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺷﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ!
ﺍﻣـــــــــــــــــــﺎ ﺗﻮ ﺑﻪﺣﺴﺎﺏ ﺩﺭﺩ
ﺩﻝ ﺑﮕﺬﺍﺭ!
بعد از مـرگـم
قـلــبـم را جــدا از مـن خـــاک کنید
من و دلـــم هیچ گاه
… آبـمـان توی یک جـوی نرفت
وقتی تو نیستی
شادی کلام نامفهومی ست
و دوستت می دارم رازی ست
که در میان حنجره ام دق می کند
و من بی تو چگونه نگیرد دلم
اینجا که ساعت و آیینه و هوا
به تو معتادند....