یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

گـریـهـ مـﮯـخـواـهَـد دلـمــ



گـریـهـ مـﮯـخـواـهَـد دلـمــ


امـا


اشکــــ در بسـاط نـدارنـد چـشـمــ ـهـایَـمــ



امـآن از ایـن بُـغضــِ لَـعـنـتـﮯ


      کـه ایـن روزـهـا شُـده کـاسـه ﮮ داغـ ـ ـتَـر از آش



امـآن از ایـن بُـغضــِ لَـعـنـتـﮯ


     کـه ایـن روزـهـا شُـده نَـمَـکـﮯ بـر روﮮ تـمـامــِ زخـمـ ـهـایـمــ


خدایا...


خدایا...


ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ!...


ﺣﺮﻓﻬﺎﯾـــــﻢ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺷﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ!


ﺍﻣـــــــــــــــــــﺎ ﺗﻮ ﺑﻪﺣﺴﺎﺏ ﺩﺭﺩ


ﺩﻝ ﺑﮕﺬﺍﺭ!




بعد از مـرگـم

بعد از مـرگـم


قـلــبـم را جــدا از مـن خـــاک کنید


من و دلـــم هیچ گاه


  آبـمـان توی یک جـوی نرفت




دختر بودن

"دختر بودن" هم تاوان دارد...!!!

.

دوست که میشوی ...

عاشق میشوی...!!

از روی "عشق" نه "هوس"

تنت رابه او میسپاری...

پس ازمدتی او میرود...!!!

آن زمان تو هرزه ایی ...

و او فقط کمی "دختربازی" کرده است..




عشقِ مَــטּ



دلـمـ شـڪسـﭟ..


عیبیے نـدارد! شڪستنےسـﭟ دیگــر!


مے شڪند..


اصلا فــداۍ سرﭞ


قضآ و بلآ بـــود..


از سرﭞ دور شد!


اشڪمـ بے اماטּ میریزد..


مـہمـ نیسـﭟ!


آبـــ روشنےسـﭟ..


خآنہ اﭞ تــآ ابــد روشـטּ عشقِ مَــטּ ...





یاد او


تصور میکردم دیگر به او فکر نمیکنم اما کافی بود لحظه ای


در محلی اندکی آرام، تنها شوم،


تا دوباره یاد او به سراغم بیاید!




ساده میگویم



Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒساده میگویم

دوستت دارم

بی آنکه هراس داشته باشم از نگاه های گریزانت

ساده میگویم

دوستت دارم

بی آنکه دلم بلرزد از انبوه سکوتت !

ساده میگویم

دوستت دارم

تو ...

دوستم نداشتی هم ، نداشته باش

من ...

به آن اندازه ای که تو باید دوستم میداشتی و نداشتی ،

دوستت دارم

ساده میگویم

دوستت دارم . . . Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

کـــــودکــــی هــــایــم



خیــــلی تنــــــــد رفــــت!


کـــــودکــــی هــــایــم ، بـــا آن سه چرخـــــه قراضــــه اش


کــــاش همیـــــشه پنچـــــر می مــــاند . . . .


نباشی



کنار حوصله ام بمان

نباشـی

دلم که هیچ ، دنیا هم تنگ میشود ...


وقتی تو نیستی



وقتی تو نیستی

شادی کلام نامفهومی ست

و دوستت می دارم رازی ست

که در میان حنجره ام دق می کند

و من بی تو چگونه نگیرد دلم

اینجا که ساعت و آیینه و هوا

به تو معتادند....