کاش میشد

کاش میشد:بچگی را زنده کرد

کودکی شد،کودکانه گریه کرد

شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود

آن قیامت، که دمی بیش نبود

فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟

کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . .

درون من

پنجره را ببند
گل های پریشان این پرده را
هیچ نسیمی آرام نمی کند دیگر .
.........
و پرنده ای در من است که هر روز
به بزرگی آسمان شک می کند .

پنجره را ببند
بارانی که در من آغاز شده است
زیر هیچ چتری بند نمی آید .

در من
بهاری است که برای آمدنش

به هیچ تقویمی اعتماد نخواهد کرد ........

مرده متحرک

من مرده ام …

به نسیم خاطره ای ،

گاهی تکانی می خورم …

همین

آرامش

دور از این هیاهو
دلم کویر می خواهد و
تنهایی و سکوت و
آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند.
نه دیوار،
نه در،
نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،
نه پایی که در نوردد مرزهایم،
نه قلبی که بشکند سکوتم،

نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،
نه روحی که آویزانم شود.
من باشم و
تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند
و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست !

باران

هی بـاران !

دلت را خوش نکن به ذوق مردم از باریدنت

این جماعت زمانی تورا میخواهند که برایشان صرف داشته باشی

وقتی دلشان تو را میخواهد که هوا گرم باشد

زمین خشک باشد

...

همین که خیسشان کنی لباسشان کثیف شود

همین که ناخواسته ضرر برسانی

همین که برنامه هایشان را لغو کنی

تو را به فُحش خواهند کشید...

خوش نمیگذرد

خدایا...

خیلی وقت است که دیگر

خوش نمی گذرد!

فقط...

خوشم که

دارد می گذرد!

عادت ها

زندگی در اعماق عادت ها

 هیچ فرقی با مرگ ندارد

 تو مرده ای،

 فقط معنای مرگ را نمی دانی...

 

بغض شکن

خدایا

بت بود ... بت شکن فرستادی ...

من اینروزها پر از بغضم ... بغض شکن هم داری؟

 

آشنایان من

آشنا هایم ;

غریبه هایی هستند ،

که تنها اسمشان را میدانم …

 

خدای بیدار

خستگی را تو به خاطر مسپار

که افق نزدیک است

وخدایی بیدار

که تو را می بیند

و به عشق تو همه حادثه ها می چیند

که تو یادش افتی

و بدانی که همه بخشش اوست