یکی از اساتیدمون میگفت:
“یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون….
قضیه به گوش استاد رسید
(میدونید که، توسط عده ای از آقا پسرهای جان بر کف!!!!!)،
جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس و برای توجیه دیر آمدنش گفت
: از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده،
رفتم جلو پرسیدم، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!
دخترا پا شدند که برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید،
وقتش تموم شد، تا ساعت ۱۰ بود! تمام کلاس رفت رو هوا
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
لینک شدی عزیزم
اوکی باشه.
منو به اسم
"احتیاج دارم دوستم داشته باشی" لینک کن
منم به اسم وبت لینکت میکنم.
یکی از اساتیدمون میگفت:
“یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون….
قضیه به گوش استاد رسید
(میدونید که، توسط عده ای از آقا پسرهای جان بر کف!!!!!)،
جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس و برای توجیه دیر آمدنش گفت
: از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده،
رفتم جلو پرسیدم، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!
دخترا پا شدند که برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید،
وقتش تموم شد، تا ساعت ۱۰ بود! تمام کلاس رفت رو هوا