درد یعنی همدم دریــــا شدن
با جنونی ساده، بی لیلا شدن
درد یعنـــی پرسه در کنــــــج قفس
خسته از بی آسمانی ... بی نفس
درد یعنــــــــــی آرزوهـــای محــــال
بی تو وا دادن به شک یا... احتمال
درد یعنی همدم سـایه شدن
رفتن و با جاده همسایه شدن
درد یعنی سینه ای غرق به خون
گمشدن از وحشت سرخ جنون
درد یعنی هق هق... اما بیصدا
دل بریدن از همه ... حتا خـدا
درد یعنی کودکی خیره به نان
خیره ی من . ما . شما. او.این و آن
درد یعنی غرق استدعا شدن
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است
که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی
در دنیای من....
شیرها و گرگ ها، توبه کرده اند....
کفتارها و شغال ها، اجساد را خاک میکنند.....
و اما..........
امان از آهوههای تازه به دوران رسیده.....
گاهی نباید ناز کشید
نباید آه کشــــــید
نباید انتظار کشید
نباید درد کشـــید
نباید فریاد کشید
تنها باید دست کشید و رفت...