یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

درد من نیست ، که این درد پریشانی هاست

درد من نیست ، که این درد پریشانی هاست
این جنون لازمۀ کوچ بیابانی هاست

پشت من پهنه ی زخم است ، ولی شهر هنوز
اولین دغدغه اش پینه ی پیشانی هاست

از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود ؟
به کجا می روم این راه پشیمانی هاست

چند وقتی است که بی حوصله ام ، بی شعرم
چشمهای تو ولی رمز غزل خوانی هاست

من کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم
عشق راه و روش بچه دبستانی هاست !

شاعر:عمران میری

درد


درد یعنی  همدم دریــــا شدن

با جنونی ساده، بی لیلا شدن

 

درد یعنـــی پرسه در کنــــــج قفس

خسته از بی آسمانی ... بی نفس

 

درد یعنــــــــــی آرزوهـــای محــــال

بی تو  وا دادن به شک یا... احتمال

 

درد یعنی همدم  سـایه شدن

رفتن و با جاده همسایه شدن

 

درد یعنی سینه ای غرق به خون

گمشدن از وحشت سرخ جنون

 

درد یعنی هق هق... اما بیصدا

دل بریدن از همه ... حتا خـدا

 

 درد یعنی کودکی خیره به نان

خیره ی من . ما . شما. او.این و آن

 

درد یعنی غرق استدعا شدن

در حضورت ناگهان تنها شدن

پوریا کلهر

 

درد بی درمان



مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند

درد دارم.....


در دنیای من....


شیرها و گرگ ها، توبه کرده اند....


کفتارها و شغال ها، اجساد را خاک میکنند.....


و اما..........


امان از آهوههای تازه به دوران رسیده.....



شهر درد

'دَرد' ؛
 
شهری ـست که
 
در آن شاعری «غـَزل» می خواند .


باید رفت...

گاهی نباید ناز کشید


نباید آه کشــــــید


نباید انتظار کشید


نباید درد کشـــید


نباید فریاد کشید


تنها باید دست کشید و رفت...


 

درد دارند

گاهی بعضی حرف ها

ریتم و آهنگ ندارند

اما خوب که گوش کنی "درد" دارند...


کاش

کاش توی زندگی هم مثل فوتبال ...

وقتی زمین می‌خوردی و از درد به خودت می‌پیچیدی ...

یه داور می‌اومد از آدم می‌پرسید:می‌تونی ادامه بدی ...؟!

تو هم میگفتی نه ، باید برم بیرون ...!