یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

اثری نمانده از من، به جز این دو دست خالی

اثری نمانده از من، به جز این دو دست خالی
نه ترانه ای نه شعری نه تبسمی نه حالی

تو کجای قصه هایی که ندارمت نشانی
ز کرم عنایتی کن بگذر از این حوالی

به چه خوش کنم دلم را؟ به توهم و خیالات؟
نه به دیدنت امیدی نه به بودنت وصالی

شب و روز در عبورند و فقط خدای داند
که چقدر خسته ام من ز گذشت این توالی

اگر آه بود و حسرت تو ببخش نازنینم
همه چیز بی تو سخت و همه چیز با تو عالی.

آه...

نه کسی منتظر است ...

نه کسی چشم به راه ...

نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه ...

بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست ؟

وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه ... ؟؟؟



به سلامتی..

به سلامتی دلی که اسمش دله ؛

نصفش آهه و نصفش گله …



آه

بعضی " آه" ها را 

هر چقدر هم از ته دل بکشی

باز هم سینه ات خالی نمی شود

 سینه ی من پر است از این " آه" ها



آه درون


آهی از سوز دلم خواهم کشید


آتشی خواهم که بر خرمن ز نم


سوزی از عمق درون خسته ام


آید و بر آسمان خنجر ز ند


رعد می اید ز تنگ سینه ام


می خروشد رود مسکون و خموش


آه اگر فریاد من بالا رود


می گریزد هر چه هست و هر چه بود


سیل ها جاری شود در کوه و دشت


هر چه تلخی سختی و نامردمیست


پاک پاک و پاک پاکش می کند 


از همه دلمردگی ها در گریز


با همه دلخستگی ها در ستیز


من که تنهایم به تنها یی روم


گاه در دشت و گهی در ساحلم


گاه تنها و گهی تنها ترم


از تمام زندگی من یکسرم.


باید رفت...

گاهی نباید ناز کشید


نباید آه کشــــــید


نباید انتظار کشید


نباید درد کشـــید


نباید فریاد کشید


تنها باید دست کشید و رفت...