ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد ! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
فاضل نظری
زمین را عاشقت کردی، هوا را عاشقت کردی
و هر چه بود بین این دو تا را عاشقت کردی
گِلت وقتی که حاضر شد خدا لبخند زد، یعنی
ز بس زیبا شدی حتی خدا را عاشقت کردی
به خود می بالم از عشقت ولی همواره می پرسم :
چه در ما یافتی آیا که ما را عاشقت کردی؟
نه تنها من، نه تنها او، نه تنها شاعران، حتی
غزل را، بیت ها را، واژه ها را عاشقت کردی
سپس عشق تو از واژه به قلب ساز ناخن زد
و بعد از آن دور می فا س لا را عاشقت کردی
به وقت خواندنت بی اختیار از بغض لبریزم
تو حتی بغض را، حتی صدا را عاشقت کردی
مهدی عابدی
یک غریبه می خواهم
بیاید
بنشیند،
فقط سکوت کند ...
و من...
هی حرف بزنم ،
بزنم و بزنم و ...
تا کمی آرام شود
این همه بار
بعد ...
بلند شود
برود
انگار نه انگار ....