ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
به دریا می زنم امشب دل توفانی خود را
که طوفانی کنم از غم تمام شانه خود را
پس از خاموشی چشمت بدم می آید
که در دنیا نمی بینم گل یکدانه خود را
نهالستان سبزت را عجب پاییز طولانیست
که عمر من نمی یابد در آن ریحانه خود را
به هر در می زنم دل را خیالت را نمی بینم
که شاید بشکنم یک شب سکوت خانه خود را
چو دیدم شمع بالایت سحر را در نمی یابد
میان شعلــــه افکندم پــر پروانه خود را
زلال که باشی تا دریا راهی نیست ........
وبه اندازه ی یک چشم بر هم زدن تا خورشید فاصله داری .......
نسیم که وزید و بغض دریا شکست .......
فهمیدم
دریا هم مثل من عاشــــــــــــــــــــــق است