می تواند که تو را سخت زمینگیر کند
درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند
آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت
قسمت این است بنا نیست که تغییر کند
گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست
قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند
گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست
خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند
در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند
خواب دیدم که شبی راهی قبرستانم
نکند خواب مرا داغ تو تعبیر کند
مشت بر آینه کوبیدم و گفتم شاید
بشود مثل تو را آینه تکثیر کند
سیدتقی سیدی
بعضی وقت ها دوست دارم
وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پائین
اشکامو پاک کنه دستمو بگیره وبگه:
ادم ها اذیتت میکنن؟؟
بیابریم پیش خودم.....
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اما...
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم!
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم..
من صبورم اما...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند...می ترسم
من صبورم اما...
آه...این بغض گران صبر چه می داند چیست!!!!
حالا
هم من ، هم تو !
هر دو خوب می دانیم
این راه نه پایانی دارد ، نه وصالی
اما هنوز دوش به دوش می رانیم !
قانون خط های موازی یادت هست !؟
دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند !
و سکوت می کنیم
هم من ، هم تو !
اصلا بیایک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم
دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند
اما این دلیل نمی شود همدیگر را
دوست نداشته باشند ...
هم من ، هم تو !
زلال که باشی تا دریا راهی نیست ........
وبه اندازه ی یک چشم بر هم زدن تا خورشید فاصله داری .......
نسیم که وزید و بغض دریا شکست .......
فهمیدم
دریا هم مثل من عاشــــــــــــــــــــــق است