یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

تا لب سرخ تو دارد تب حوایی را

تا لب سرخ تو دارد تب حوایی را

آدمی نیست که نشناخته رسوایی را


یوسف مصر دلش شور تو را خواهد زد

تو اگر کوک کنی ساز زلیخایی را


باید از هرچه دوات است سیامشق کند

میرعماد آن خط ابروی چلیپایی را


با چه حالی به تماشا بنشینم امشب

این به هم ریخته گیسوی تماشایی را


تو اگر لطف کنی چند غزل بنشینی

مفتخر می‌کنی امشب من و تنهایی را

 

 

 

"حسین زحمتکش"



کسی با"موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟

کسی با"موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟

کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟


کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟

کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟


تمام شهر در جشن "تماشا"ی تو حاضر شد

تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من


برایت دستمال کاغذی بودم،ولی آیا

کسی در لحظه ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟


مرا از"جمع" خاطرخواه ها"منها" کن ای "حوا"

تو را کافیست "آدم" هرچه بار آمد به غیر از من

 

حسین زحمتکش



جدایی


چه فرقی می کند دنیا تو را پَر داده یا من را

جدایی حاصلش مرگ است،اگر از لاله لادن را....


کسی از دام چشم و موی توبیرون نخواهد رفت

که من عمریست سرگردانم این تاریک و روشن را


تو را این قطره های اشک روزی نرم خواهد کرد

   که آب آهسته و آرام می پوساند آهن را


منم آن ایستگاه پیر تنهایی که می داند

نیاید دل سپرد این عابرانِ گرمِ رفتن را


تو را بخشیدم آن روزی که از من رد شدی،آری

که پُلها خوب می فهمند معنای گذشتن را

 

حسین زحمتکش



به غیر از من


کسی با"موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟

کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟


کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟

کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟


تمام شهر در جشن "تماشا"ی تو حاضر شد

تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من


برایت دستمال کاغذی بودم،ولی آیا

کسی در لحظه ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟


مرا از"جمع" خاطرخواه ها"منها" کن ای "حوا"

تو را کافیست "آدم" هرچه بار آمد به غیر از من

 

حسین زحمتکش