احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
همچون انار
خون دل از خویش می خوریم
غم پروریم
حوصله ی شرح قصه نیست ..
فاضل_نظری
رها
دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 10:06
تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت !
میروم از قلبت ...
میشوم دورترین خاطره در
شبهایت...
تو به من میخندی
و به خود میگویی :
باز می آید و میسوزد
از این عشق ولی ...
برنمی گردم ، نه
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...
عشق زیباست و حرمت دارد ...
مولودمهدى

رها
یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 21:53
خوب کردی وقت رفتن آمدی دیدی مرا
گر نمی دیدی مرا دیگر نمی دیدی مرا...!
"هلالی جغتایی"
رها
یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 21:35
بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر ...
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ...
قراری طولانی به بلندای یک شب....
شب عشق بازی برگ و برف...
پاییز چمدان به دست ایستاده ....
عزم رفتن دارد....
آسمان بغض میکند ...
میبارد...
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..
دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد ....
آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..
دستی تکان میدهد ......
قدمی برمیدارد سنگین و سرد
کاسه ای آب
میریزم پشت پای پاییز... و....
تمام میشود ...
پاییز ای آبستن روزهای عاشقی
رفتنت به خیر...
رها
شنبه 28 آذر 1394 ساعت 20:46
یلدا
آخرین دلبریِ پائیز است...
مانند زنی که درست لحظهٔ رفتن،
گیسوان مشکی بلندش را باز می کند...!
آرش_شریعتی

رها
شنبه 28 آذر 1394 ساعت 20:34
من از میان همه شما
منتظر کسی بودم
که
نیامد...
نیامدن هزار بهانه می خواست و
آمدن یکی...
رها
شنبه 28 آذر 1394 ساعت 18:43
یک استکان خالی
چند ورقِ مچاله شده
و شاعری که خون بالا می آورد...
چه بهای سنگینی داشت دو خط عاشقی...!
"احمد علیزاده"

رها
شنبه 28 آذر 1394 ساعت 11:57
می روی که خوشبخت شوی
و من
حال کودکی را دارم
که نخ بادبادکش پاره شده...
مانده
برای اوج گرفتنش
ذوق کند
یا برای از دست دادنش
گریه...!
"محسن حسینخانی"

رها
شنبه 28 آذر 1394 ساعت 11:27
غمی دارم ز دلتنگی
اگر گویم زبان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد
خودم تنها
دلم تنها
وجودم بی کس و تنها
در این شهر فراموشی در این مستی و بیهوشی
به دورافتاده ام تنها!
رها
جمعه 27 آذر 1394 ساعت 11:20