احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
محکم ببار باران
نم نم علاج درد ها نیست
رها
جمعه 18 دی 1394 ساعت 22:23
خوابِ کیش را
در آغوشِ مات رفتن..
فرار پشتِ پیاده نظامِ رؤیاها.. و
انزوا در قلـــــــعۀ تنهایی ...
حالِ شاهِ شطرنجی را دارم که
وزیرش، استیضـاح شده است
از تمامِ پیاده نظامش بوی کودتا می آید و
هیچ رؤیایی
دلِ زدن به قلبِ لشکرِ کابوس را ندارد..
تکلیف این جنگ
قبل از تمامِ قاعده ها، روشن است..
خودم را حبس می کنم در قلعه ای که
بین کیش های تو، فرقی برای مات نمیگذارد...
وقتی داشته و نداشته ام
یک قلعه به وسعتِ تنهایی باشد
همیشه محاصره ام میانِ کابوس هایی که
با شبیخــون های تو، توفیری ندارند ...
من
به دموکراسیِ هیچ سیاه سفیدی
به اندازۀ عمقِ استبدادِ تو باور ندارم...
حمیدرضا هندی
رها
جمعه 18 دی 1394 ساعت 21:48
بنظرم تو نباختى،
شکست خوردى...
-فرقش چیه؟
توو شکست پاهاتو از دست میدى
و توو باختن،
روحت رو...
رها
چهارشنبه 16 دی 1394 ساعت 14:50
باید امشب چمدانی را
که به اندازه یک پیرهن است
بردارم و به سمتی بروم
سهراب سپهری

رها
چهارشنبه 16 دی 1394 ساعت 14:38
عـــــزیزانی هستند که
هیچ وقت تـــَــرکِت نمیکنن
امـــــّـــا . . .
خوب بلدن کاری کنن که خودت ،
یواش ، یواش ،
پاورچین ، پاورچین ،
ترکشون کنی!

رها
دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 13:16
این نامه را در قطار بخوان
باز کردی اگر چمدانت را
دنبال خاطره هایی نگرد که هرگز نمی خواستی از تو جدا شوند.
آن ها را من برداشتم تا سنگین نشود بارتو
و جا باشد برای خاطرات جدیدت.
برای من
این چمدان کوچک و این راه دراز هم می تواند
بهانه فردا شود.
کلوناریس

رها
شنبه 12 دی 1394 ساعت 16:36
گاهی ادای رفتن در می آوری
فقط خودت میدانی که
چمدانت خالیست و
پایت نای رفتن و
دلت قصد کندن ندارد
ادای رفتن در می آوری
بلکه دستی
از آستین درآید و
دودستی بازویت را بچسبد و
چشمی اشک آلود
زل بزند توی چشمانت و
بگوید
بمان !
و
تو چقدر به شنیدنش محتاجی ...
گاهی ادای رفتنی ها را در می آوری
بلکه به خودت
ثابت کنی
کسی خواهان ماندنت هست هنوز
و
وای از وقتی که نباشد کسی ...
با چمدان خالی و
پای بی اراده و
دل جامانده
کجا میشود رفت ؟؟
کجا ...؟
هستی_دارایی

رها
شنبه 12 دی 1394 ساعت 16:30
برای زیستن هنوز بهانه دارم
من هنوز می توانم
به قلبم که فرسوده است
فرمان بدهم
که تو را دوست داشته باشد...!
"احمدرضا احمدی"

رها
شنبه 12 دی 1394 ساعت 16:23
خواب دیدم
امتداد ساحل را با هم قدم زدیم
گفتیم و خندیدیم...
امروز صبح
در کفشم شِن
و در جیبم گوش ماهی
پیدا کردم...!
"مایا آنجللو"
رها
شنبه 12 دی 1394 ساعت 16:13
مرگ ندارد دوست داشتن
فقط
زنده به گورَت می کند...!
"وحید محمدیان"

رها
شنبه 12 دی 1394 ساعت 16:09