ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
طرح آغوش تو ای دوست، معما دارد !!
اینکه تنها، به اندازه ی من، جا دارد
اینکه لبخند تو را، بوسه ی من می شکند
اینکه موی من و دستان تو معنا دارد
یک شب از مهر، مرا مهلت بودن بسپار
تا ببینی غزلم با تو سخن ها دارد
نوبهار است و شبانگاه اگر کوتاه است
شب من با تن تو معنی یلدا دارد
قصه های تب پنهان مرا می شنوی
چشم های تو، مرا، قصد مدارا دارد
آه، امروزم اگر رفت، و دیروزم.... هیچ
لب من با لب تو صحبت فردا دارد
من جهان را همه آیینه ی چشمت دیدم
مثل ابری که نظر بر دل دریا دارد
باز باران پر از خاطره ای می بارد
لحظه هایم عطش خشکی صحرا دارد
من بیابانم و تو از دل باران خزان
وَه که روییدنِ من از تو تماشا دارد
چشم های تو مرا می شکفد... می بینی؟!!
چه غریبانه دلم با تو تمنا دارد....
اینکه آغوش تو اندازه ی من، وا شده است
چه کسی دید، که آغوش تو، من را دارد...؟؟؟!!!!
عاطفه جولانی