من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم : هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ، من با سازهای تو هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ، من با سرنوشتم و در آخر هر دو پی بردیم تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو آری ، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر میشود ...
میدانم نیامده بودی که بمانی !!!!! چند روزی گذرت افتاد به سرنوشت من آمده بودی که روزگارم را سیاه کنی و بروی هی با توام , یادت هست ؟! قرار بود , همدرد هم باشیم نه درد هم !!!!! قرار بود , همدیگر را درک کنیم نه ترک !!!!! قرار بود , برای آرزوهای یکدیگر ریشه باشیم , نه تیشه !!!!! لعنت به تمام قرارهایی که بود اما نبود !!!!!! مانند خودت
بهترین قسمتش این بود که پرده ها را کشیدم و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم تلفن را توی یخچال گذاشتم و سه روز تمام در تخت خواب ماندم و بهتر از همه این بود که کسی اصلا دلش برایم تنگ نشد!