یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

کلافِ سردرگمِ

 

آهـای دنیـا ! 

.

کلافِ سردرگمِ یادهـایت که این چنین در لا به لای تار و پودِ

.

اندیشه هایم گره خورده است ، کلافـه ام کرده ... 

.

پس بگیر از من این یادهـای پریشـان را !



سهیل سنقر




سه چیز را تجربه کن

در زندگی ات سه چیز را تجربه کن


دوست داشتن را برای تجربه


عاشق شدن را برای هدف


فراموش کردن را برای قبول واقعیت . . .



 

نَـ‌هــایــتِـــــ درد

مَـن فـَـ‌رامــ‌وش نَـکـــ‌رده ام ..


مَــن از نَـ‌هــایــتِـــــ درد بـ‌ه بـــی حـسـّــے رسـ‌یـــ‌ده ام . .




مـــَـــرآ بــِـــبــَــפֿــشــــ

بـرای اتـفـاق هـایے که نـمے افـتـد

 بـراے دســتـے کـه نـگـرفـــتم

بـــراےاشــکـے کـه پـــاک نـکـــردم

بــــراے بــو ــــــﮧ اے کــﮧ نــبود

بـراے دوســـتـت دارمے کــﮧ مــُـرده بـــﮧ دنــیـا آمــد

بــراے مـن کـــﮧ وجـودم نـبـودن اســـت

مـــَـــرآ بــِـــبــَــפֿــشــــ ـ ـ ـ



خستگی

خستگــی
همیـشه به کـــوه کنـدن نیستـــ
خستگــی
گـاهــی همــین آخریـن جرعــه هــای امیــد استــ
وقتــی لیــوان
تـا بــه لبتـــ مــی رسـد
از دستتـــ می افتــد
خـــورد و خاکشیــر می شــود
و تـــو مـــی نشینــی بر کفـــ آشپـزخــانه و
بغض هــزارساله ات را مــی شکنــی زار زار

زخم

زخمی بر پهلویم هست
 روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم
و همه گمان میکنند که من میرقصم.

ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ

ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ :

ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ …

“ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ"

میپرسند:

مجردی، یا متأهل؟

میگویم " متعهد " !!

چون تجربه نشان داده، نه مجرد بودن، نشانه ی تعلق خاطر نداشتن به کسی است . . .

و نه متأهل بودن، نشانه ی تعهد و وفاداری !!

هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـد !

بــعـضی از عـهـدهــا را روی قــلـب هـایمان مـی نــویــسـیـم ...

حـواسمان به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد


نویسنده:؟

گریز به اعماق درون

گاهی از دریا به اعماقش گریزی لازم است

از خودت برداری و درخود بریزی لازم است


طعم تلخ حرف مردم را چشیدن سخت نیست!

دوستی با درد در اوج مریضی لازم است...


گرچه دستور زبان عشق را پس میزنی؛

فعل "دستت را به موهایم بریزی "لازم است


عشق تنها اتاق بی سرانجامیست که

هرکجا افتاد دندانهای تیزی لازم است


خواب هایت را به کنعانی ترین یارت بگو

خویشتن داری برای هر "عزیزی "لازم است


بهناز ابوالوفایی


تنهایی

تنهایی یعنی :


ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ،


اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !



روزهای در حال گذر...

گذشته هامان ب انتظار فردای روشن تلف شد


اکنون هم ک در برزخ دنیا گیر کرده ایم


آینده هم همچنان مجهول و دریغ از شعاعی نور در آن


و من گیج و مات این که...!!


پایان قصه چه خواهد شد ..؟


شاید هم من ب پایان رسیده باشم و بیخبرم...؟!


پناه برخدا...