یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

السلام علیک یا ابا عبدالله...

نگاهی به سمت راست بیفکن، نگاهی به سمت چپ...
و آنگاه رو به سوی قبر ارباب بگو:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ»

آن هنگام که تنهایی ، تنهای تنها ...
بدون یاور ، بدون تکیه گاه...
آن موقع است که باید به یادش بیفتی ،
به یاد قتلگاه ،
مضطر شده ...
السلام علیک یا ابا عبدالله...

ﺑـﭽـﯿـﻦ ﻣـﯿـﺰ ﻗﻤـﺎﺭﺕ ﺭﺍ ، ﺩﻝ ﺍﺯ ﻣـﻦ ﺭﻭﯼ ﻣـﺎﻩ ﺍﺯ ﺗﻮ

ﺑـﭽـﯿـﻦ ﻣـﯿـﺰ ﻗﻤـﺎﺭﺕ ﺭﺍ ، ﺩﻝ ﺍﺯ ﻣـﻦ ﺭﻭﯼ ﻣـﺎﻩ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺑﯿــﺎ ﺑــﺮﺩﺍﺭ ﺑـﺎﺯﯼ ﮐـﻦ ،ﺳـﻔـﯿــﺪ ﺍﺯ ﻣــﻦ ﺳﯿـﺎﻩ ﺍﺯ ﺗــﻮ

ﻫــﻤـﯿـﺸـﻪ ﺁﺧـﺮ ﺑـﺎﺯﯼ ﮐـﺴـﯽ ﮐـﻪ ﺳـﻮﺧـﺖ ﻣـﻦ ﺑﻮﺩﻡ
ﻫـﻤـﯿـﺸـﻪ ﺑـﺎﺧﺖ ﺑﺎ ﻣـﻦ ﺑﻮﺩ ،ﮔـﺎﻩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﮔــﺎﻩ ﺍﺯ ﺗﻮ

ﺗـﻤـــﺎﻡ ﺧـﺎﻧـــﻪ ﻫـــﺎ ﺭﺍ ﺑــﺮ ﺳـﺮﻡ ﺁﻭﺍﺭ ﮐـــﺮﺩﯼ ﻭ...
ﮐـﺴـﯽ ﺟــﺮﺍﺕ ﻧــﺪﺍﺭﺩ ﺗـــﺎ ﺑـﮕــﯿـﺮﺩ ﺍﺷـﺘـﺒـــﺎﻩ ﺍﺯ ﺗـﻮ

ﺗــﻮ ﺭﺥ ﻣـﯽ ﺗـﺎﺑــﯽ ﻭ ﻣــﻦ ﻗـﻠﻌـﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭﻣـﻨــﺪﻡ
ﺧﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺐ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺗﻮ

ﮔـﻞ ﻣـﻦ ! ﻓـﯿــﻞ ﻣﺎ ﻣﺴﺖ ﺍﺳﺖ ﻭﮔﺎﻫﯽ ﮐﺞ ﺭﻭﯼ ﺩﺍﺭﺩ
ﻧـﮕـﯿـﺮﯼ ﺧـﺮﺩﻩ ﺑـﺮ ﻣـﺴـﺘــﺎﻥ ﺍﮔـﺮ ﺑﺴـﺘﻨـﺪ ﺭﺍﻩ ﺍﺯ ﺗﻮ

ﺩﺭﯾــﻦ ﺑـﻦ ﺑﺴﺖ ﺣـﯿـﺮﺍﻧـﯽ ، ﮐﺠـﺎ ﻣﯽ ﺭﺍﻧـﯽ ﺍﻡ ﺩﯾﮕــﺮ
ﭼﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﮐﻨـﻢ - ﺯﯾﺒــﺎﯼ ﮐـﺎﻓــﺮ ﮐﯿـﺶ ﺁﻩ ﺍﺯ ﺗــــﻮ

ﺟﻮﺍﺩ ﺍﺳﻼﻣﯽ

سفیدمیپوشم

سفید
میپوشم،
تا تظاهر کنم امیدوارم
به جهانی که هنوز میتواند تحمل کند چیزهایی را که
انسان نمیتواند..

ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻩ ﻧﻤﻲ ﺭﺳﺪ

 ﺍﻭ ﻭﺍ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ

ﺩﺭ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻭ ﻣﻦ ﭼﻮ ﻃﻔﻞ

ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻩ ﻱ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﻧﻤﻲ ﺭﺳﺪ


علی کریمان

بادبادک

چون بادبادک
کودکی هایم در باد
می پیچد
خیالم
به گرد
روزهای خوب ....

در خود فرو می ریزم

پشت سرت
مثل آپارتمانی فرسوده
در خود فرو می ریزم
و کوچه را
زشت میکنم

رسول یونان

ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ

در ﻛﺎﺭﺯﺍﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ

ﺭﻣﻖ ﻣﺤﻜﻢ ﻣﺎﻧﺪﻧﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖﻛﻪ

ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻩ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﺕ ﻛﻨﺪ


من ابر پربارانم اما وقت بارش نیست

من ابر پربارانم اما وقت بارش نیست
بغضم! ولی ترجیح دادم درگلو باشم


ترسیده ام یک عمر از رویای بعد ازتو
باید ولی باترس هایم روبرو باشم


ازرفتنت ترسیدم و فصل زمستان شد
من از تمام روزهای گرم، دلسردم


ترسیدم و دل کندم ازاین عشق ، قبل از تو
تابوده من از ترس مردن خودکشی کردم


من گفته بودم کوهم اما کوه ها را هم
یک بغض گاهی می شود از هم بپاشاند


دنیا برای عشق جای کوچکی بوده
با رفتنت شاید به من این را بفهماند


من خسته ام ازاینکه دستان شفابخشت
تنها برایم دست های بسته ای بودند


حالا نه اما می رسد روزی که می فهمی
مرداب ها یک روز رودخسته ای بودند


بازخم هایت برتنم می میرم اما باز
ازتو کسی این ظلم را باور نخواهد کرد


درمن پس ازتو جا برای زخم خوردن نیست
حال مرا چیزی ازاین بدتر نخواهد کرد


صیادمن! دارد به آخر می رسد قصه
دیگر عقاب سرکش خود را نخواهی دید


غم هست باران هست یادت هست زخمت هست
دیگر تو این دیوانه را تنها نخواهی دید


آنقدر ماندن را برایش تلخ کردی که
رفتن شده حالا دلیل شادی اش امروز


یک روز دلتنگ قفس جان می دهد اما
هرکس که خوشحال است از آزادی اش امروز


رویا باقری


بی محلی

یک روز او هم معنای بی محلی را میفهمد


بگذار حال با هم محلیش خوش باشد...



خوابـــــهایــ ــم...

خوابـــــهایــ ــم...

گاهـــ ــــی زیباتر از زندگیــــ ـــــم می شونــــــ ــــد ...

کـــــــ ــــاش...

گاهــــ ــــی برای همیشـــ ـــه خــــواب مـــی مانـــــ ــدم...