ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
نـوشتم نـامه ای بهر تـو ای عطرِ پریشانی
خطوطِ مبهمی از لای به لایِ دسـتِ لرزانی
که ای آرامشِ پنهـانِ پشـتِ پلـکهای من
معمـایِ دلِ ایـن شـاعرِ در حـال ویـرانی
صدایت را ، نگاهت را ، به این اشعار برگردان
جوابم ده، نگاهی کن، بکش آهی، بده جانی
تو هستی در دلم اما ! کنارم نیستی جانا
تو مثل رازِ شعری ، این میانه سخت پنهانی
پریشانی ، پریشان تر ز ابیاتِ پریشانم
نمی دانم که می مانی کنارم یا نمی مانی!
دلم آهی کشد گاهی تو میدانی و می فهمی
به ظاهر نیستی ! اما میان ، سینه مهمانی
تو نوری ، در دلم شوری ، گلستانی و بارانی
و چشمانِ تو می بارند ، شعرم را که می خوانی
همین که مومنت هستم ، برایت شعر می گویم
گواهی می دهد قلبم که عشقی ! عینِ ایمانی
"امیر طاهری"
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو میاندیشد
و کمی
دلش از دوری تو دلگیر است...
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش
به رهت دوخته، بر درمانده
و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد...
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را
همهی هستی و رؤیایش را
به شکوفایی احساس تو پیوند زده
و دلش میخواهد لحظهها را با تو به خدا بسپارد...
مهربانم، ای خوب!
یک نفر هست که با تو
تک و تنها با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور
پر احساس و خیال است و سرور...
مهربانم این بار یاد قلبت باشد
یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت هر صبح، گونهی سبز اقاقیها را
از ته قلب و دلش میبوسد
و دعا میکند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانهی خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید،
به شب معجزه و آبی فردا برسی