ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو میاندیشد
و کمی
دلش از دوری تو دلگیر است...
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش
به رهت دوخته، بر درمانده
و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد...
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را
همهی هستی و رؤیایش را
به شکوفایی احساس تو پیوند زده
و دلش میخواهد لحظهها را با تو به خدا بسپارد...
مهربانم، ای خوب!
یک نفر هست که با تو
تک و تنها با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور
پر احساس و خیال است و سرور...
مهربانم این بار یاد قلبت باشد
یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت هر صبح، گونهی سبز اقاقیها را
از ته قلب و دلش میبوسد
و دعا میکند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانهی خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید،
به شب معجزه و آبی فردا برسی
طفلی به نام شادی
دیریست گم شده است
با چشمان روشن براق!
با گیسویی بلند ، به بالای آرزو
هر کس از او دارد نشان
ما را کند خبر
این هم نشان ما :
یک سو خلیج پارس
سوی دگر خزر
شفیعی کدکنی