یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

همه چیز

همه چیز

همانقدر محال است که لمس دستان تو !


همه چیز

همانقدر غریب است که گره زدن نگاهم به چشم های تو !


و همه چیز

همانقدر عجیب که (بودنم) کنار تو . . .


♥☆

http://s3.picofile.com/file/8200798492/1365589545536361_animate.gif

شرمنده جوانی


از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده جوانی از این زندگانیم


دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم


پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

داده نوید زندگی جاودانیم


چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر

وز دور مژده ی جرس کاروانیم


گوش زمین به ناله ی من نیست آشنا

من طایر شکسته پر آسمانیم


گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند

چون میکنند با غم بی همزبانیم


ای لاله ی بهار جوانی که شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانیم


گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود

برخاستی که بر سر آتش نشانیم


شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم


شهریار





" ایستگاه اول قلب تو"



در حیاط خلوت شانه هایت ...


مهمانم کن به نوشیدن ِ یک فنجان


لبریز از شراب سرخ لبت !


و راهی ام کن ...


راه ِ زیادی نمانده


مقصد بعدی:


" ایستگاه اول قلب تو"

عاقبت باید گفت



عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

که خداحافظ تو
. . .

گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت بشکست


گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست


باید از کوی تو رفت


دانم از داغ دلم بی خبری


و ندانی که کدام جام شکست


که کدام رشته گسست


گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی


عاقبت باید رفت


عاقبت باید گفت


با لبی شاد و دلی غرقه به خون
 
که خداحافظ تو . .








حواس پرت


چه با قاطعیت حکم میدهی که


“حواست رو جمع کن”


و من میمانم که چطور جمعش کنم


وقتی تمامش پیش توست !




همین که صدایم می‌کنی

همین که صدایم می‌کنی


همه چیز این جهان یادم می‌رود


یادم می‌رود که جهان روی شانه‌ی من قرار دارد


یادم می‌رود سر جایم بایستم


پابه‌پا می‌شوم


زمین می‌لرزد…




صدای تو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.