یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

فاصله دورت نمی کند ...!!!


فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ... نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد:

قلــــــــبــــــم.....!!! "






تنهایی



تنهایی شاخه درختی است پشت پنجره اتاقم

گاهی لباس برگ میپوشد

گاهی لباس برف

اما همیشه هست...




گـاهـی ...


جــای تعجبــ ـــ ندارد کــه گـاهـی ...


نــوشتــه هــایـم غمگیننــد !!

و خــودم غمگیــن تــر از آنهـ ــا

دیگــر حتـ ـی حـوصله جنگیــدن بــا خــاطـراتـ ـم را هــم نـدارم ...

تــوانش را نیــ ـز !!

راستــی !! اگــر همیــن دلخوشـی لعنتـ ـی هــم نبــود ...

دیگــر تنهـ ـایی و خلـوتــ ـــ بــرایــم چــه مفهـومـی داشتــ ــــ ...!!


طعم بودنت




نه چای گس فنجانم می چسبد

نه داغی شیر و نه تلخی شکلات !

دیگر هیچ مزه ای به نابی طعم بودنت نخواهد بود . . .





دستان تهی

گفتند ستاره ها را نمی توان چید!


آنان که باور کردند... دستی برای چیدن ستاره ها دراز نکردند...!


ولی ما به سوی زیبا ترین و درخشنده ترین آنها دستی بلند کردیم......


اگرچه دستانمان تهی ماند....


ولی چشمانمان پر از ستاره شد....!



تسخـیــر می شــوم

تسخیر می شوم...

این روزهــا ..

حتــی

هــَــوای عبــور تـــ♥ــو را هـَـم می نــوشـــم (!)

با تــمــام عاشقانــهـ ها،

تسخـیــر می شــوم ...(!)


ادم ها


عجب دنیایی شده.

 

کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..

 

و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..

 

و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!

 

اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..

 

آدم ها را بلد نیستم هنوز.