یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

اندیشیدن به اندیشیدنِ دیگران

اندیشیدن به اندیشیدنِ دیگران ؛
ترسیدن از اندیشیدنِ دیگران درباره تو ؛

این حد بی خودی است ..

که تو در خود چندان جلف و سبک شده ای که بیم داری 

از اینکه دیگران چگونه به تو خواهند اندیشید ، 

هم از این رو هیچت در اندیشه نیست

جز اینکه به طبع دل دیگران خود را برقصانی و بچرخانی ..

پس بی خود شده ای .. 

از آنکه نقطه ی اطمینان در خود را گم کرده ای ، 

از دست به داده ای و به اسارت داوری های این و آن در آمده ای

بدین هنگام دیگر تو نیستی که با دیگران روزگار می گذرانی 

به سانی که دیگران با تو ؛ 

بلکه این تصور ترس زده ی حضور دیگران است در تو 

که تو را از تو بازستانده است .. 


{ محمود دولت آبادی }

گل


گلی از شاخه اگر می چینیم


برگ برگش نکنیم


و به بادش ندهیم


لا اقل لای کتاب دلمان بگذاریم


هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم


شایداز باغچه کوچک اندیشه مان گل روید


سهراب سپهری


تو را دارم و بس

پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال

لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را

وقت دلتنگی خود دارم و بس





اندیشه من

به تـــو می اندیشــــم 

به تـــو و تنـــدی طـــوفان نگاهـــت بر من 

به خــود و عشـــق عمیـــقت بر تن 

به تـــووخاطـــــره ها  

که چرا هیــچ زمانی من وتو ما نشـــدیم 

جام قلبم که به دست تو شکست  

من چرا باز تو را بخشیدم؟ 

به تـــو می اندیشــــم  

به تو کــه غرق در افـــکار خودی 

من در اندیشــــه ی افـــــکار تـــوام 

قانعـــم بر نگه کـــوته تو 

هر زمان در پی دیدار توام