از لیوانها،
به لیوان شکسته، فکر میکنی!
از آدمها،
به کسی که از دست داده ای،
به کسی که بدست نیاورده ای!
همیشه،
چیزی که نیست،
بهتر است...
علیرضا روشن
پر است از اسکلت خاطرات زنگ زده
خوش آمدی به دل من ،به شهر جنگ زده
به دلشکستگی ام نیست هیچ آینه ای
مرا برای شکستن خریده،رنگ زده
به من هر آنکه رسیده ست،خویش را دیده است
به من هر آنکه رسیده ست جز تو سنگ زده
نپرس بی تو که آمد،نپرس بی تو که رفت
که سر به این دل از دوری تو لنگ زده؟
خوش آمدی به دل من دوباره تنهایی!
که بی تو زندگی ام لنگ بوده،لنگ زده
مژگان عباسلو
آقـــای شــهــردار!
بگویید انقـدرعوض نکـنند رنـــگــــ و روی ایـــن شـهر لعنتی را ...
این پیاده روها ، میــدان ها ، رنگ و روی دیوارها ،
خــــاطـــراتــم !
دارنـــد از بـیـن ـ مــی رونــــد . .
آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟
خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است .
آیینه به سادگیم خندید و گفت :
احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است
گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی
گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است
در آیینه به خود نگاه می کنم آه !!!
عشق تو عجیب مرا پیر کرده است
راست گفت آیینه که منتظر نباش ،
او برای همیشه دیر کرده است …
*من تو را دوست دارم..
تو دیگری را دوست داری..
دیگری دیگری را دوست دارد..
و این چنین است که ما تنهاییم..*
دکتر شریعتی