استاد شهریار وقتی معشوقه اش رو
روز سیزده به در با همسر وبچه به بغل می بینه... :
سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچهی معشوقهی خود میگذرم
آخــــی
این شهریارم چقد مظلوم بوده ها
قبلنا وقتی برای تاریخ ادبیات مجبور بودیم سال تولد و آثارشو اینا رو حفظ کنیم کلی بهش لعنت فرستادم بدبختو
ولی الان دلم براش سوخت
ببینم،
محسن چاووشی یه آهنگی با یه متنی شبیه به این نخونده؟!
در هر حال،ممنون
بیچاره شهریار![](http://www.blogsky.com/images/smileys/112.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/103.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
نمیدونم
خواهش میکنم عزیزم
چشم
بی بلا![](http://www.blogsky.com/images/smileys/117.png)
5رو انتخاب کردم ..چه غدایی دوس داری ؟درس کنم برات
فسنجون دستت درد نکنه![](http://www.blogsky.com/images/smileys/112.png)