یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

ترس دارم

از شوری چشم اهالی ترس دارم

از مردمان این حوالی ترس دارم


از خود که گاهی آبم اما گاه آتش

از این دل حالی به حالی ترس دارم


از این که ما مثل دو تا ماهی بچرخیم

در برکه های بی خیالی ترس دارم


هرچند با تو شادمانم لحظه ها را

از گریه های احتمالی ترس دارم


هرچند چون پیچک تو را در بر گرفتم

همواره از آغوش خالی ترس دارم


ما دو درخت در کنار رود هستیم

با این همه از خشکسالی ترس دارم


از چشم بد باید تو را زیبا بپوشم

از شوری چشم اهالی ترس دارم


حمید درویشی


استخاره

در استخاره گفت: بگیر استخاره‌ای 
یعنی نمانده راه دعا، راه چاره‌ای

«من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر» 
بی‌فایده است ساختن هر مناره‌ای 

این عنکبوت، تار نبافد که بهتر است 
وقتی بناست پاره شود با اشاره‌ای 

دریا همیشه معنی دریا نمی‌دهد 
قلّاب... تور... مرغ هوا... آرواره‌ای... 

یوسف نصیب هیچ کسی نیست، لاجرم 
راضی شدم به پیرهن پاره پاره‌ای 

روی زمین که هیچ... که در هفت آسمان 
حتی برای خویش ندارم ستاره‌ای 

کوه غمم که مانده برایم ز خاطرات 
در سینه‌ام به جای دلم، سنگواره‌ای 

پرواز اگرچه قسمت من نیست می‌شود 
گاهی پرید با کمک استعاره‌ای 

 رضا احسان‌پور