ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
حالش خراب بود، سرش گیج و مست مست
آمد دوباره روی همان بالـکن نشست
یک دور به تمــام خیــابــان نگــاه کرد
به جفت های مسخره ی دست توی دست
لبخند زد بــه هر که دلش را فروختــه
لبخند زد به هرکه شبیه خودش شکست
آغـوش بــاز کــرد و تنش را بــه بــاد داد
حس کرد مثل سایه اش امشب سبک شده ست
راضــی نشد پرنده ی کوچک...وبالـــکن
دیگر برای بال و پرش پست پست پست
بد مستی قشنگ جوانی غزل پرست
صبـــح آسمــان برای پریدن زلال بـــود
آماده شد دل از همه ی بیت ها گسست...
اشکی چکیدو...آه چقدر آشناست این-
دستی که پلک های مرا عاشقانه بست
فروغ تنگاب جهرمی