-
عطش عشق تو
پنجشنبه 7 فروردین 1393 22:48
دستانت را دوست دارم وقتی به دورم حلقه میشوند و به تو نزدیک تر میشوم؛ دیوانه نگاهت میشوم آنزمان که تازیانه میزند وحشیانه به تن عریانم . و لبانت ! ولبانت را میپرستم آن لحظه ای که لمس میکند خط به خط تمام تنم را !
-
خیالت
پنجشنبه 7 فروردین 1393 22:41
خیالت را قرض بده میخواهم با آغوش خیالت تا صبح میان کوچه ها عشق بازی کنم میدانی امشب دل تنگم بیشتر از تمام فاصله های بین مان
-
دستان تهی
پنجشنبه 7 فروردین 1393 19:10
گفتند ستاره ها را نمی توان چید! آنان که باور کردند... دستی برای چیدن ستاره ها دراز نکردند...! ولی ما به سوی زیبا ترین و درخشنده ترین آنها دستی بلند کردیم...... اگرچه دستانمان تهی ماند.... ولی چشمانمان پر از ستاره شد....!
-
محبت
پنجشنبه 7 فروردین 1393 18:59
محبت را وقتی دیدم که کودکی خورشید را در دفترش سیاه کشید تا پدر کارگرش نسوزد ...
-
روزهای برزخی
پنجشنبه 7 فروردین 1393 18:52
خدایا. .!! کاش اعتراف کنی جهنمی در کار نیست برای ما همین روزهای برزخی زمینی کافیست !
-
الکلی
پنجشنبه 7 فروردین 1393 18:44
میروم تا در میخانه کمی مست کنم جرعه ای بالا ببرم آنچه نبایست بکنم ! آنقدر مست که اندوه جهانم برود استکان روی لبم باشد و جانم برود برود هر که دلش خواست شکایت بکند شهر باید به من الکلی عادت بکند........
-
تفاوت
پنجشنبه 7 فروردین 1393 18:33
چه تفاوت عمیقیست بین تنهایی قبل از بودنت و تنهایی پس از نبودنت ...
-
احساس آرامش
پنجشنبه 7 فروردین 1393 18:26
پیِ حس همون روزام پی احساس آرامش همون حسی که این روزا به حد مرگ می خوامش ...
-
حکایت مردی...
پنجشنبه 7 فروردین 1393 18:19
عجب سکوت بلندی عجب تب سردی عجب حدیث غریبی ، حکایت مردی ... تو رفته ای که نیایی و حسرتم این است نه می شود که بمیرم ، نه اینکه برگردی ...
-
خاطره خوشبختی
چهارشنبه 6 فروردین 1393 16:13
خاطر ه خوشبختی هرگز خوشبختی نخواهد بود اما خاطره درد و رنج همیشه درد و رنج است . . لرد بایرون
-
عاشقت کردی
چهارشنبه 6 فروردین 1393 16:06
زمین را عاشقت کردی، هوا را عاشقت کردی و هر چه بود بین این دو تا را عاشقت کردی گِلت وقتی که حاضر شد خدا لبخند زد، یعنی ز بس زیبا شدی حتی خدا را عاشقت کردی به خود می بالم از عشقت ولی همواره می پرسم : چه در ما یافتی آیا که ما را عاشقت کردی ؟ نه تنها من، نه تنها او ، نه تنها شاعران، حتی غزل را، بیت ها را، واژه ها را عاشقت...
-
حس پنهان
چهارشنبه 6 فروردین 1393 15:53
هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟ عشق، قابیل است ؛ قابیلی که سرگردان هنوز کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند! در خودش، من را فرو خورده ست ، می خواهد چه قدر ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟ ! هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید! هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند... آه!،...
-
بعضی وقتها
چهارشنبه 6 فروردین 1393 11:23
بعضی وقتها حتی گریه دردی ازت دوا نمیکنه میشینی و زل میزنی یه گوشه زانوهـاتو بغـل میکنی و با خودت میگی : دیگه زورم نمیرسه
-
خلوت
سهشنبه 5 فروردین 1393 18:14
خلوتــی می خواهم تــو باشی و من در کنار هـــــم تو حرف بزنی و مــن نگاهت کنم
-
دل آدما
سهشنبه 5 فروردین 1393 11:39
حــواسمــون بــاشـه دل آدما شیشـه نیست که روش هــــــا کنیم بعد با انگـــشت قـــ♥ ـلب بکشیم وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم و کیـــــف کنیم… رو شیشه نـــازک دل آدمـــا اگـــه قلبــــــ♥ ـــ ی کشیدی باید مــــــــردونـه پـــــــاش وایســــتی
-
ای کاش
دوشنبه 4 فروردین 1393 18:03
ای کاش می شد ... تمام داستان های دنیا را از دهان تو بشنوم ! تمام عاشقانه های دنیا را تو برایم تکرار کنی ! اصلا هر چه تو بگویی زیباست ! می دانی کاش می توانستم با تمام وجود صدایت را در آغوش بگیرم !
-
آغوش آدم
دوشنبه 4 فروردین 1393 10:23
حوا که بغض کند حتی اگر خدا هم اجازه برداشتن سیب را بدهد چیزی بجز آغوش آدم آرامش نمیکند
-
دوست دارم
یکشنبه 3 فروردین 1393 11:27
-
وقتی از چشم تو افتادم
جمعه 1 فروردین 1393 19:33
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان- دریا ! تو را دیدم حواسم پرت شد کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید هی صدا در کوه ، هی “من عاشقت هستم” شکست بعد تو آیینه های شعر سنگم میزنند دل به هر آیینه ، هر آیینه ایی بستم شکست عشق زانو زد غرور گام...
-
چشم مست
جمعه 1 فروردین 1393 19:31
چشم مست تو عجب جلوه گه بیداد است... . خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است ؟ ... خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجود... صید را زنده گرفتن هنر صیاد است! !
-
امید آخر
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:08
انتقام خواهم گرفت از سیاهی موهایی که دوستشان داشتی ! امشب راس ساعت دلتنگی گردنشان را خواهم زد ! اخرین فرصت است برگرد!
-
خاکستر
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:07
در پاییز برگهایم ریخت در زمستان هیزمم را آتش زدند . . سال نو را به چه تبریک میگویی ؟ خاکستر ؟
-
پایان کودکی ام
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:07
کودکیام آن روز تمام شد که پاهایم موقع تاببازی به زمین میکشید . بعد از آن عمرم در شمارش دندانههای سین و شین گذشت. شپش و سست ، سختترین کلمات شدند ، تا زندگی، سختترین کلمه عمرم شد و من در همان سرِ زندگی ماندم و مشروط شدم ، که قبول نشدم در پیش تو ..
-
دل مرد
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:04
دل مرد را بشکنید ؛ کمرش را بشکنید؛ اما غرورش را نشکنید .. مردی که التماس میکند دیگر چیزی برای شکستن ندارد..
-
چیزی است مثل...
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:04
عشق چیزی است مثل اینکه خودمان به کسی میگوییم بیدارمان کن ، و وقتی بیدارمان میکنند ناراحت میشویم. ..
-
تو
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:03
تو فرهاد دلم باش، شیرین شدنش با من..
-
کاش سنگی بودیم
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:03
وقتی قرار است دیگر تو را نبینم ، باید از گردی زمین هم قطع امید کرد ! . اینجا آدم ها به آدم ها نمیرسند، اما کوه هایش چرا ...
-
پایان همه چیز
سهشنبه 27 اسفند 1392 13:00
هی رفیق روزی پایان تو هم خواهد رسید ! غره نشو نیشخند نزن ! قانون طبیعت اینجا حاکم است .. ..
-
چشمهایت
سهشنبه 27 اسفند 1392 12:59
چشمهایت برای زندگی ام ، مثل نمک است برای غذا کاش فشار خون نگیرم. ..
-
حال من
سهشنبه 27 اسفند 1392 12:59
از حال من که میپرسی جوابی نیست جز " خوبم،شکر" اما تو بشنو : دلتنگی ، دلتنگی و دیگر هیچ...