از این به بعد اگر بی بهانه گریه کنم
به من نخند و نگو مخفیانه گریه کنم
همان ترانه که با هم به خنده می خواندیم
زمان آن شده با آن ترانه گریه کنم
زمانه خواست که دود از سرم بلند شود
زمانه خواست ته قهوه خانه گریه کنم
تمام عمر به ساز زمانه رقصیدم
بگو چگونه به ساز زمانه گریه کنم؟
تو در مقابل و ایمان و عقل پشت سرم
مرددم چه کنم در میانه گریه کنم؟
تو را فقط برسانم به خانه ات.. خود را
سریعتر برسانم به خانه گریه کنم.
راحت بخواب ای شهر ! آن دیوانه مرده است
در پیله ی ابریشمش پروانه مرده است!
در تُنگ، دیگر شور دریا غوطهور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است
یک عمر زیر پا لگد کردند او را
اکنون که میگیرند روی شانه، مرده است
گنجشکها ! از شانههایم برنخیزید
روزی درختی زیر این ویرانه مرده است
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است...
"فاضل نظری"
روحش شاد...
مدتهاست مصلحتی شده ام
خوب ب____ودن مصلحتی
خنده ه_____ای مصلحتی
ایستادن ه___ای مصلحتی
با این حال کاش یکبارم تورا
مصلحتی حس می کردم ...
آنــــــــــــقدرجای توخالیست که
هیچـــ گــزینه ای آن راپرنمیکند...
حــــــــتی تــــمام مــــــــــــوارد